به چه وجهی "قرآن کریم" به عنوان "ثقل اکبر" و "عترت" به عنوان "ثقل اصغر" مطرح شده است، در حالی که "قرآن" و "عترت" عِدل و همتای یکدیگرند؟
بر طبق بسیاری از نقلهای "حدیث ثقلین"، از قرآن به "ثقل اکبر" و از اهلبیت و عترت نیز به "ثقل اصغر" تعبیر شده است و در همان روایات نیز از عدم جدایی و همتا بودن این دو تا روز قیامت خبر داده شده.( ر.ک: علوم القرآن، عند المفسرین، مرکز الثقافة و المعارف القرآنیة، ج 1، ص 187 ـ 199، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. ) چند نکته در پاسخ قابل ذکر است: نکته نخست، آن که "عِدل" یکدیگر بودن این دو ثقل، با "اکبر" و "اصغر" بودن هر یک، منافاتی ندارد; چرا که قرآن و عترت در "اصل حجیت" عِدل یکدیگر و با هم متحدند و روی هم یک حجّت الهی هستند منتها یک حجت بزرگتر از حجت دیگر است. و در لسان طایفهای از روایتها، چه زیبا پیامبر اکرماین معنا را تصویر و مجسم فرمودهاند، حضرتش دو انگشت سبابه از دو دست خود را کنار هم قرار داده و فرمودند: "... حتی یردا علیّ الحوض کأصبعی هاتین و جمع بین سبابتیه...; تا این که در حوض (در قیامت) این دو به من میرسند، همانند این دو انگشت سپس انگشت سبّابه و وسطی از یک دست را کنار هم قرار دادند و فرمودند: نمیگویم مانند این دو".( بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج 23، ص 139، مؤسسة الوفأ، بیروت. ) نکته دوّم، این که عترت و ائمه طاهرین، از لحاظ مقامهای معنوی و در "نشئه باطن" از "قرآن" کمتر نیستند و سخن بلند امیرالمؤمنین علی، گواه بر این مدّعا است که میفرماید: "ما للّه عزّوجل آیة هی اکبر منّی; در نزد خداوند عزّوجل آیهای بزرگتر از من نیست".( کافی، همان، ج 1، ص 207 / بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج 23، ص 206، مؤسسة الوفأ. ) امّا از نظر "نشئه ظاهر" و مدار تعلیم و تفهیم معارف دین، قرآن کریم ثقل اکبر و آن بزرگواران ثقل اصغرند. و به تعبیر امام خمینی; ـ در ابتدأ وصیت نامة خودشان ـ اهلبیت: خود ثقل کبیرند در مقابل ثقل اکبر.( برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به تفسیر تسنیم، آیت الله جوادی آملی، ج 1، ص 63 و 73 و 76 و 139 و 149 و 151 ـ 155 و 160. ) البته برخی دیگراز وجوه را میتوانید از بعضی شروح "نهج البلاغه" در ذیل خطبة 86 جستجو نمایید.( ر.ک: منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة، مرحوم میرزا حبیب الله هاشمی خوئی;، ج 6، ص 216، مؤسسة الوفأ / ر.ک: شرح مبسوط وصیت نامه امام خمینی;، قادر فاضلی، ص 36، نشر فضیلت علم. ) از آنچه که بیان شد، روشن میشود که در جریان "جنگ صفین" چیزی که در مقابل "قرآن ناطق"، که در حقیقت عِدل قرآن حقیقی است، بر سر نیزهها افراشته شده بود، معارف بلند قرآن نبود; بلکه نوشتاری از قرآن، که فاقد هر گونه حجّتی است در مقابل "حجت خدا" قرار گرفته بود. چنان که گذشت، نام گذاری قرآن به ثقل اکبر و نام گذاری اهل بیت: به ثقل اصغر، از حدیث شریف نبویگرفته شده است. و دلیل نام گذاری آن این است که، اگر آن چه در حدیث آمده را ـ ثَقَلین ـ به فتح "ثأ و قاف" بخوانیم، در این صورت از ثَقَل ـ به فتح ثأ و قاف ـ گرفته شده است و به معنای "کالای مسافر" است و چون انسان، مسافر راه آخرت است و باید برای این راه، توشه بردارد و این توشة مفید، جز قرآن و اهل بیت: نیست; از این رو، به ثَقَل تعبیر کردند. امّا اگر چه در حدیث آمده را به کسر "ثأ" و سکون "قاف" بخوانیم. هم چنان که این روایت، به دو گونه قرائت شده است. از ثِقْل ـ به کسر ثأ و سکون قاف ـ گرفته شده است که به معنای "وزنة سنگین" است و حکایت از گران سنگ و گران قدر بودن آنها میکند هم چنین از این جهت که عمل به قرآن و پیروی اهل بیت: سخت و سنگین است، آن دو را بدین نام نهادند.( مجمع البحرین، طریحی، ج 1 ـ 2، ص 315، نشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی. ) البته باید توجه داشت که ریشة روایت نبوی نیز، قرآن کریم است، زیرا خداوند از قرآن کریم به "ثقل" تعبیر فرموده است: "اِنّا سَنُلقی عَلَیکَ قَولاً ثَقیلا; (مزمل،5) به درستی که زود باشد که بر تو سخن سنگین را نازل کنیم."
اضافه کردن دیدگاه جدید