برای اثبات قیامت گفته میشود که روح، فناناپذیر است و از بین نمیرود. این مطلب، درست است و با عقل جور درمیآید، ولی چگونه بپذیریم که روح ز
دربارة حقیقت روح، در بین حکمای اسلامی، دو دیدگاه وجود دارد: الف ـ حدوث روحانی: براساس این دیدگاه که نظر مشهور فلاسفه، از جمله افلاطون و بوعلی سیناست، روح موجودی کاملاً مجرد است که پیش از تعلق و ارتباط با بدن، به همین شکل بوده، سپس به بدن مادی پیوسته است. روشن است که براساس این نگرش، روح، ازلی خواهد بود. این که خداوند روح را به خود نسبت داده، مؤید این دیدگاه است. مفهوم این انتساب آن است که روح از خداوند، قوام وجودی میگیرد و به او پابرجا است.( مبانی نظری تزکیه، محمد شجاعی، ص 25، انتشارات سروش. ) چیزی که به خداوند پابرجا باشد، تصور این که درگذشته نبوده، دربارة او بیمعنا است. منظور از روح خدا ـ که صورت تنزل یافته آن در بدن مادی انسان دمیده شده ـ همان حقیقت اصلی و چهره اولی انسان است که نزدیکترین مخلوق به مبدأ متعال میباشد. ب ـ حدوث جسمانی و بقای روحانی روح: براساس این نگرش روح، موجودی مستقل نیست که به هم متصل شده باشد، بلکه نفس و روح با پیدایش بدن و جنین، به وجود میآید و در بستر ماده، با حرکت جوهری آن، تکوّن یافته، مراحل وجودی و تجرد را از ضعیف به شدت طی میکند، تا به تجرّد عقلانی برسد; بنابراین دیدگاه، روح، ضمن جوهر بودن، با بدن، وابستگی حقیقی دارد. نتیجه این که کنش و واکنش و رابطه متقابل روح و بدن، ژرف و دارای ریشهای فلسفی است و بدن، فقط مانند ابزار تلقی نمیشود.( فلسفه تعلیم و تربیت، ص 411، سمت; ر. ک: آموزش فلسفه، استاد مصباح یزدی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی. ) دیدگاه فوق از نظرات فلاسفه مشهور اسلام، از قبیل ملاصدرا است.
اضافه کردن دیدگاه جدید