با توجه به مفهوم توحید افعالی که عبارت است از درک و شناخت ذاتی که تمام علل، معلولات، اسباب و مسبّبات و... همه کار خدا و ناشی از ارادة او است
1. مفهوم توحید افعالی، همان گونه که تا اندازهای در پرسش بدان اشاره شده، عبارت است از: "هر وجودی، هر حرکتی، هر فعلی که در عالم است، به ذات پاک خدا برمیگردد. مسبب الاسباب، او است و علت العلل، ذات پاک او میباشد، حتی افعالی که از ما سر میزند، به یک معنا از او است. او به ما قدرت، اختیار و آزادی اراده داده; از این رو، در عین حال که ما فاعل فعل خود هستیم، و در برابر آن مسئولیم; از یک نظر خداوند فاعل است; زیرا همة آنچه داریم به او باز میگردد. و در اصطلاح فلسفه گفته میشود:"لا مؤثر فی الوجود اِلا الله"( تفسیرنمونه، آیت الله مکارمشیرازی و دیگران، ج 27، ص 447، دارالکتب الاسلامیه . ) 2. این که همه چیز به اجازة خدا است; و به همین دلیل نباید فکر کنیم که در صدور رفتارهای خود، استقلال کامل داریم، بدان معنا نیست که در کارهای انسان، جبر حاکم است; بلکه این عقیده، به یکی از اصول اساسی توحید اشاره دارد که سرچشمه همة قدرتها در این جهان از قدرت پروردگار میداند، حتی سوزندگی آتش و برندگی شمشیر نیز بدون اجازه و فرمان او رُخ نمیدهد، چرا که اینها، خواص و آثاری است که او در موجودات قرار داده است; ارادة انسان هم که توانمندی اختیار و انتخاب را برای انسان فراهم آورده، از خداست، البته برخی از این ویژگی او(تفسیرنمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 377، دارالکتب الاسلامیه . ) استفادة بد و بعضی، استفادة خوب میکنند، امّا این جهت قضیه که خدا به انسان، اختیار داده است; وسیلهای است برای آزمایش و تکامل او، تا خود به دستخویش، سرنوشت خود را رقم زند و بستر تکامل یا سقوط خود را فراهم سازد. 3. دربارة شبهه تعارض میان توحید افعالی و آزادی و اختیار انسان، افزون بر آنچه گفته شد، توجه به نکتههای زیر ضروری است: الف ـ خداوند اراده فرموده که انسان با اختیار خود، رفتارهای خود را سامان دهد. ب ـ در سلسلة علتها و معلولها، اختیار انسان نیز در حلقه و زنجیرة علل قرار دارد; اختیار انسان، آنگاه که با عزم و ارادة جدّی او درهمآمیزد ثمرهاش، وقوع حتمی فعلی است که آهنگ انجام آن را داشته یا ترک فعلی که قصد دارد آن را انجام ندهد; از این رو، رفتار انسان، متغیرّی است که تابع اختیار و ارادة خود اوست. در واقع، همین اختیار انسان و به دنبال آن، عزم جدّی او بر انجام عمل است که رفتارهایش را از حالت بالقوه و امکان، به حالت فعلیت و عینیت خارجی درمیآورد; پس خود انسان در تحقق آن نقش داشته و جزء سلسله علتها است، ولی چون این ویژگی به وسیلة خداوند، به او داده شده; از اینرو، خداوند هم، جزء علل و مسبب، بلکه علت و مسببی برتر از علت بودن خود انسان در بروز و ظهور رفتارهایش است; چرا که این ویژگی اختیار او از خداست. ج ـ مفهوم "لا مؤثر فی الوجود الا الله" این است که مؤثر حقیقی در عالم هستی فقط خداست، و این بدان معنا نیست که انسان هیچ کاره است، بلکه مفهوم آن این است که خداوند، در هیچ فعلی از افعالش، به چیزی متکّی نیست; وانگهی، هیچ موجودی نیست که وجودش به خدا منتهی نشود. هم چنین مؤثر بودن حقیقی خداوند بدان معناست که هیچ مانعی نمیتواند در افعال خداوند مؤثر واقع شود; همان گونه که آیات فراوان از قرآن کریم بر آن دلالت دارند.( زُمر 62، رعد41، یوسف، قصص 68 و... ) د ـ خلاصه آن که،گر چه انسان، به صفت اختیار مجهّز است، و به همین دلیل، در عرصة رفتارهای او اجباری وجود ندارد، ولی چون علّت اختیار انسان، خداوند است ; از این رو، اراده و اختیار انسان در طول ارادة الهی است; به همین دلیل، قدرت مانور آن تا بدانجا است که از خواست علت خود; یعنی ارادة الهی، پا را فراتر ننهد; به دیگر سخن; گسترة اختیار او تا آن اندازه نیست که بر خلاف آنچه خداوند اختیار کرده است، بخواهد و اقدام کند و هیچ مشکلی هم برای او پیش نیاید.
اضافه کردن دیدگاه جدید