با توجه به این که پیامبران باید معصوم باشند; چرا حضرت آدم فریب شیطان را خورد؟ آیا این کار به عصمت آن حضرت لطمه‌ای وارد نمی‌کند؟

شیطان‌، برای فریب آدم‌، از مسألة علاقة ذاتی او به زندگی جاوید و همیشگی بهره جست‌; از این رو، نخست فرمان خدا را نزد آدم به گونه دیگری جلوه داد و این‌طور مجسم کرد که خوردن از درخت ممنوع نه تنها زیانی ندارد; بلکه موجب عمر جاویدان و یا رسیدن به مقام فرشتگان نیز خواهد شد. (طه‌، 120، اعراف‌، 20) این سخنان‌، آدم را به فکر فرو برد و شیطان از این فرصت استفاده و با سوگندهای شدیدی برای آدم اظهار خیرخواهی کرد و او را تحت تأثیر قرار داد. (اعراف‌، 21) دلیل این امر، تجربة کافی نداشتن آدم از شیطان بود.(ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، آیت‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 13، ص 323.) امام صادق‌می‌فرماید: وقتی جبراییل‌، علت فریب خوردن آدم را از او می‌پرسد، آدم پاسخ می‌دهد: شیطان با اظهار خیرخواهی به نام خداوند قسم یاد کرد و من گمان نمی‌کردم که مخلوقات‌، به نام خداوند قسم دروغ بر زبان جاری سازند.(ر.ک‌: تفسیر نورالثقلین‌، العروسی الحویزی‌، ج 2، ص 13 و 14، ح 37، نشر اسماعیلیان‌.) در مورد این که آیا این رفتار آدم با عصمت ایشان منافاتی داشته و گناه محسوب می‌شود یا نه‌؟ قبل از روشن کردن مطلب‌، لازم است مقدماتی را یادآور شویم‌: 1. نهی مولوی و ارشادی‌: دستورها به طور کلی اعم از امر و نهی بر دو گونه‌اند: الزامی و ارشادی‌. آن دسته از دستورهایی را که سرپیچی از آنها موجب عقوبت است‌، الزامی و مولوی می‌نامند; ولی دسته دیگر، تنها جهت راهنمایی و مبتلا نشدن به رنجها و ضررها صادر می‌شوند; مانند سرپیچی از دستورهای پزشک معالج خویش که ارشادی نام دارند. 2. گناه مطلق و نسبی‌: گاهی گناه جنبة مطلق دارد و عمل فرد نافرمانی خداست و واقعاً معصیتی صورت می‌گیرد; امّا گاهی گناه‌، جنبة نسبی دارد; یعنی فرد، نه حرامی انجام داده و نه واجبی را ترک کرده است‌; و انسان به خاطر مقام والایی که دارد، برای خود وظایفی فراتر از تکالیف انسانهای معمولی معتقد است‌; از این رو غفلتهای جزئی خود را گناهی بزرگ می‌شمارد و عذرخواهی می‌کند، از همین جاست که گفته‌اند: "حسنات الابرار سیئات المقربین‌" نیکی‌های ابرار برای اولیا و مقربان گناه شمرده می‌شود.(ر.ک‌: مبانی رسالت انبیا در قرآن‌، همان‌، ص 254.) 3. "عصیان و ذنب‌": عصیان‌، در لغت معنایی مقابل اطاعت و پیروی دارد. عرب به بچه حیوانی که از مادرش جدا شده و او را دنبال نکند، عاصی گوید و وقتی می‌گویند: بنده‌، پروردگارش را عصیان کرد، یعنی از او سرپیچی کرد.(ر.ک‌: لسان‌العرب‌، ابن‌منظور، ج 9، ص 251، داراحیأ التراث‌.) و اصطلاحاً زمانی جرم و گناه محسوب می‌شود که به معنای مخالفت و سرپیچی از دستورهای مولوی و الزامی باشد; بنابراین‌، عصیان از دستورهای ارشادی گناه نیست‌.(ر.ک‌: منشور جاوید، همان‌، ص 82.) و ذنب در اصل به معنی دم چیزی را گرفتن بوده است و در مورد هر کاری که عاقبتش وخیم است‌، به کار می‌رود; ازاین‌روست که به گناه ذنب می‌گویند; چون موجب عذاب در آخرت است‌; بنابراین به کاری که به رنج و مشقت هم ختم شود، ذنب می‌توان اطلاق کرد.(ر.ک‌: مفردات راغب‌، ص 331، دارالشامیه‌، بیروت‌.) 4. ظلم‌: این واژه‌، در لغت به معنای قرار دادن چیزی در غیر جایگاه ویژه آن است‌. از نظر قرآن‌، ظلم بر سه قسم است‌: الف‌) ظلم میان انسان و خدا همچون کفر و شرک‌; (لقمان‌، 13) ب‌) ظلم میان انسان و دیگران‌، (شوری‌، 42) ج‌) ظلم انسان به خویشتن‌. (بقره 231) هر چند که همه موارد، به گونه‌ای ظلم انسان به خویشتن است‌; (نحل‌، 33) ولی تنها برخی از مصادیق آن‌، مستحق عقوبت است‌.(ر.ک‌: مفردات راغب‌، همان‌، ص 537.) نتیجه‌: نهی خداوند از خوردن درخت ممنوع از نوعی که دلالت بر حرمت کند (نهی مولوی و الزامی‌) نبوده تا کار آدم‌گناه محسوب شود; بلکه بر حسب شواهد ذیل‌، از نوع تنزیهی و ارشادی بوده است‌. 1. به آدم تذکر داده شده بود که خوردن از آن درخت موجب خروج از بهشت و فرود آمدن به زمین خواهد شد. شاهدش آیات 117 ـ 119 طه است که به عواقب خروج از بهشت و سختی‌هایی که در پی خواهد داشت‌، اشاره دارد. 2. آدم‌، نخست در عالم تکلیف به سر نمی‌برد و هنوز شریعتی نازل نشده بود تا مکلف به اجتناب از درخت ممنوع شده باشد; بلکه پس از خروج از بهشت و فرود بر زمین‌، تازه وارد عالم تکلیف شد. (طه‌، 121 و 122) 3. گرچه خداوند در آیة 35 سورة بقره‌، نزدیک شدن و استفاده از آن درخت را ظلم می‌خواند، امّا همان‌گونه که اشاره کردیم‌، ظلم همیشه به معنای گناه به‌کار نمی‌رود; بلکه در اینجا به قرینه آیات 117 ـ 119 سورة طه (که به تبعات آن یعنی تحمل سختی‌های خروج از بهشت اشاره می‌کند) مقصود ظلم به خویشتن است‌; یعنی این کار موجب تحمل رنجها خواهد شد. 4. عصیانی که (در آیة 120 سوره طه‌) به آدم نسبت داده شده‌، گرچه در این‌جا به معنای سرپیچی و مخالفت است‌، ولی همانطور که اشاره کردیم‌، عصیان‌، همیشه جرم و گناه به حساب نمی‌آید. در این‌جا نیز به قرینه آیاتی که ذکر کردیم (طه‌،117ـ119) همچون سرپیچی بیمار از سفارشات پزشک‌، مخالفت با نهی ارشادی است‌.(ر.ک‌: المیزان‌، همان‌، ج 1، ص 127 ـ 139 ـ آموزش عقاید، همان‌، ص 78 ـ مبانی رسالت انبیا در قرآن‌، همان‌، ص 257 ـ 258.) اطلاق "ذنب‌" به‌کار آدم نیز از باب ختم شدن آن به رنج و مشقت است‌; گذشته از این‌که گفته شد گناه یا مطلق است یا نسبی‌، و در این‌جا اگر سخن از غفران و بخشش گناه به میان آمده‌، (اعراف‌، 23) و یا به توبة آدم اشاره شده است‌، (بقره‌، 37) مقصود توبه از گناه نسبی است و ایشان برای گناه نسبی خود (ترک اولایی که مرتکب شده است‌) طلب مغفرت می‌کند.(ر.ک‌: منشور جاوید، همان‌، ص 82 ـ 85 ـ مبانی رسالت‌، همان‌، ص 258.) البته به این مسأله پاسخهای مفصل‌تر و مشروح‌تری در کتب عقاید و کلام و تفسیر داده شده است که امکان طرح آن در این‌جا وجود ندارد.

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.