با توجه به این که خداوند متعال، هیچ چیز را بدون حکمت نمیآفریند، پس آیا درست است که بگوییم: خداوند، هیچ استعداد و عشق و علاقة به چیزی را بی
عشق و علاقه به چیزی از میلهای اصیل و انگیزههای بنیادی انسان است و حکمت آن این است که، پیوسته او را وادار به تحقیق و تلاش و فعالیت میکند، کسی که از عشق و محبت تهی باشد، پژمرده و افسرده خواهد بود و انگیزة انجام هر فعالیتی از او سلب میشود. در انسان، هم میلهای حیوانی و پست وجود دارد و هم میلهای انسانی و متعالی، مثلاً انسان هم میل جنسی دارد و هم میل به غذا و دیگر امور جسمانی و هم میل به جاودانگی، احساس شخصیت و استقلالطلبی دارد و غالباً در میان این میلها به ویژه میان میلهای حیوانی و میلهای انسانی تعارض و ناسازگاری است و انسان به حکم عقل و وجدان خویش ناچار از انتخاب یکی از آن دو است. آنچه از نظر اسلام، مورد توجه و عنایت قرآنی است، عشق در راه خداست، زیرا این عشق مایة رسیدن به کمال انسانی است و میلهای دیگر، اگر در جهت این سیر قرار نگیرد باطل و بی ارزش است، زیرا از جهل و خرافه و خیال سرچشمه گرفته است. در قرآن کریم، پارهای از خواستههای حیوانی، با تحقیر و نکوهش ذکر شده است: "إِنَّ الاْ ?ًِنسَـَنَ خُلِقَ هَلُوعًا # إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا # وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا ...#إِلآ الْمُصَلِّین...;(معارج،19ـ22) انسان، ناشکیبا و حریص آفریده شده است; چون سختی بدو در رسد بی قراری میکند و چون به نعمتی رسد، منع احسان مینماید...جز نمازگزاران..." آیة فوق ضمن آن که میپذیرد که انسان به گونهای آفریده شده که برخی خواستههای پست در او وجود دارد، هشدار میدهد که انسانی که میخواهد با اختیار خویش، به کمالهای بسیار بالا، دست یابد، نباید اسیر این امیال گردد، بلکه باید آنها را در جهت دستیابی به کمالهای برتر به کار گیرد، آنجا که کمال در گرو ایثار است، نباید شهوتپرستی و شکمبارگی و امثال آن، سد راه او گردد و حتی آن جاکه کمال، مشروط به فداکاری است، میل به حیات مادی نباید مانع رسیدن او به فیض شهادت گردد. در آیة 14، سورة آلعمران، دربارة میلهای باطل میفرماید: "زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَ َتِ مِنَ النِّسَآءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَـَطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالاْ ?َنْعَـَمِ وَالْحَرْثِ ذَ َلِکَ مَتَـَعُ الْحَیَوَةِ الدُّنْیَا...; محبت امور مادی، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهای ممتاز و چهارپایان، و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است ]تا در پرتو آن آزمایش و تربیت شوند ولی[ اینها ]در صورتی که هدف نهایی آدمی را تشکیل دهند[ سرمایة زندگی پست ]مادی[ هستند...". خداوند، عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمی و خلقت او قرار داده، تا او را آزمایش کند و در مسیر تکامل و تربیت، پیش ببرد. خلاصه آن که: خداوند، در برابر میل و علاقة به گناهان، که یک میل غریزی و حیوانی است، علاقة به کار خوب و ارزشمند را نیز که از نهاد فطرت و عقل بر میخیزد قرار داده است، تا انسان با اختیار خویش آن چه را که در مسیر هدایت خویش است، انتخاب نماید و با تحفّظ نفس خویش از گناهان به رضای پروردگار دست یابد. انسان به مقتضای فطرتش جز به خوبیها و کمالات علاقه ندارد و این برای رسیدن او به کمال که هدف غایی از آفرینش او است لازم میباشد و امری کاملاً حکیمانه است.( ر.ک: انسانشناسی، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، ص 113ـ122 / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 2، ص 338ـ340، دارالکتب الاسلامیة / اخلاق در قرآن، استاد محمد تقی مصباح یزدی، ج 1، ص 358، ج 2، ص 64، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی;. )
اضافه کردن دیدگاه جدید