با توجه به این که اهلبیت: معصوم و پاکاند و گناهی مرتکب نمیشوند، و از طرفی، در آیة 2 سوره فتح میخوانیم: "خدا از گناهان گذشته و آیندة تو در میگذرد
الف: به اعتقاد شیعه که مبتنی بر دلایل قطعی و عقلی و نقلی است، پیامبران و اهلبیت: از مقام والای عصمت از گناه و نیز از درجات بالای ایمان برخوردار هستند و اساساً عصمت و ایمان قوی از شرایط اصلی برگزیدهشدنشان به مقام نبوت، رسالت و یا امامت و زعامت مردم است.(برای آگاهی بیشتر ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی;، ج 18، ص 275ـ294، ذیل آیه، دارالکتب الاسلامیة.) ب: برای پی بردن به جامعترین پاسخ و تفسیر دقیق آیه، ابتدا باید دانست که رابطة صلح حدیبیه که آیات ابتدایی این سوره دربارة آن نازل شده(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 22، ص 18، دارالکتب الاسلامیة.)، با آمرزش گناه چیست؟ در مورد پیامبر گرامی اسلامتهمتها و نسبتهای ناروا بسیار فراوان بود. او را جنگطلب، آتشافروز، بی اعتنا به سنتهای راستین و... میشمردند. "صلح حدیبیه" به خوبی نشان داد که آیین او بر خلاف آنچه دشمان میپندارند، یک آیین پیشرو و الهی است و آیات قرآنش ضامن تربیت نفوس انسانها و بیانگر ظلم و ستم و جنگ و خونریزی است، بدین ترتیب فتح حدیبیه، تمام گناهانیکه قبل از هجرت و پس از آن، یا تمام گناهانی که قبل از این ماجرا و حتی در آینده ممکن بود به او نسبت دهند، شست و از بین برد و چون خداوند این پیروزی را نصیب پیامبر6 نمود، میتوان آنها را به خداوند نسبت داد. نتیجه این که این گناهان، گناهان واقعی نبود، بلکه گناهانی بود پنداری و در افکار و باور مردم; چنان که در آیة 14 سورة شعرأ، داستان حضرت موسیغ را میخوانیم که عرضه داشت: "وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَ نبٌ فَأَخَافُ أَن یَقْتُلُونِ ; فرعونیان بر من گناهی دارند که میترسم به جرم آن گناه، مرا بکشند" در حالی که گناه او چیزی جز یاری فردی مظلوم از بنیاسرائیل و کوبیدن ستمگری از فرعونیان نبود. بدیهی است این نه تنها گناه نبود که حمایت از مظلوم بود، ولی از دیدگاه فرعونیان گناه محسوب میشد. به تعبیر دیگر، "ذنب" در لغت به معنای آثار شوم و تبعات کاری است و ظهور اسلام در آغاز، زندگی مشرکان را به هم ریخت، ولی پیروزیهای بعد سبب شد که آن تبعات به دست فراموشی سپرده شده.(ر.ک: تفسیر نمونه، ج 22، ص 19ـ23.) شاهد دیگر این تفسیر حدیثی است که از امام رضا7 روایت شده که مأمونـ لعنةاللّهعلیه ـ هنگامی که از این آیه سؤال کرد، امام در پاسخ فرمود: "در نزد من مشرکین عرب هیچ کس گناهکارتر از رسول خدا6 نبود; زیرا آنها سیصد و شصت خدا داشتند، هنگامی که پیامبر6 آنها را به توحید دعوت کرد، بر آنان بسیار گران آمده، گفتند: "آیا او همة خدایان ما را به یک خدا تبدیل کرده؟! چیز عجیبی است....ما هرگز چنین چیزی را از پدران خود نشنیدهایم، این جز دروغی بزرگ نیست!" امّا هنگامی که خداوند مکه را برای پیامبرش گشود، فرمود: ای محمد! ما فتح مبینی را برای تو فراهم کردیم تا گناهان گذشته و آیندة تو را که نزد مشرکان عرب، به خاطر دعوت به توحید داشته و داری، ببخشد، و چنین شد، زیرا پس از فتح مکه عده مسلمان شدند و بعضی از مکه فرار کردند، آنهایی هم که ماندند توان انکار توحید را نداشتند و با دعوت مردم آن را میپذیرفتند; پس با فتح مکه گناهانی که رسول خدا6 نزد مشرکین داشت، بخشوده شد; یعنی دیگر نتوانستند دست از پا خطا کنند. مأمونـ لعنةاللّهعلیه ـ عرضه داشت: خدا خیرت دهد یا اباالحسن!"(ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 218، ص 429، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.) ج: با نگاهی گذرا بر محتوای این سوره، میتوان هفت موضوع را در این سوره جستجو کرد: 1. سوره با مسأله بشارت فتح آغاز میشود و آیات انجام آن نیز به همین مسأله مربوط است و تأکید بر تحقق خواب پیامبر6 دائر بر وارد شدن به مکه و انجام مناسک عمره است! 2. بخش دیگری از سوره، حوادث مربوط به "صلح حدیبیه" و "نزول سکینه" و آرامش بر دلهای مؤمنان و مسألة بیعت رضوان را بازگو میکند; 3. در بخش دیگری از مقام پیامبر6 و هدف والای او سخن میگوید; 4. در قسمت دیگری از کارشکنیهای منافقان و نمونههایی از عذرهای واهیشان در مورد عدم شرکت در میدان جهاد پرده بر میدارد; 5. در بخش دیگر، قسمتی از تقاضاهای نابجای منافقان را منعکس میسازد; 6. سپس کسانی را که از شرکت در میدان جهاد معذورند معرفی میکند; 7. و بالاخره در بخشی نیز از ویژگیهای پیروان خط مکتبی پیامبر اسلامو صفات مخصوص آنها سخن میگوید.(ر.ک: تفسیرنمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 22، ص 6 و 7، دارالکتب الاسلامیة.)
اضافه کردن دیدگاه جدید