با توجه به آیة 91 سورة انبیأ، آیا روحی که در بدن پیامبران: دمیده شده همان روحی است که در بدن ما دمیده شده است؟ چرا ما به درجة پیامبران نرسیدهایم
کلمه "روح" در لغت، به معنای جان، روان، خود، مایه یا زبده هر چیز که موجود جاندار به وسیلة آن، قادر بر احساس و حرکت میشود. روح در تمام موجودات وجود دارد; ولی مراتب آن در موجودات زنده متفاوت است. مرتبهای از روح که در گیاهان وجوددارد، "روح نباتی" نام دارد و مرتبهای از روح که در حیوانها موجود است، نفس سیّاله یا روح حیوانی نام دارد. مرتبهای از روح که در انسان وجود دارد، نفس ناطقة انسانی نام دارد. در امامان معصوم: روحی وجود دارد (نفس قدسیه) که نسبت آن به نفس ناطقة انسانی همانند نسبت نفس ناطقة انسانی به نفس سیالة حیوانی است. نکته مهم این است که اختلافی که در اثر روح، یعنی حیات است و از نظر شرافت و خست مراتب مختلفهای دارد، باعث شده که تعبیر از تعلق آن مختلف شد، یک جا تعبیر به نفخ شده، جای دیگر تعبیر به تأیید شده. یک روح است که در آدمیان نفخ میشود: "وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِن رُّوحِی"(حجر،29) روح دیگر، به نام روح تأیید کننده است که خاص مؤمن است: "وَ أَیَّدَهُم بِرُوحٍ مِّنْهُ"(مجادله،22) که از نظر شرافت و ماهیت و از نظر مرتبت و قوت اثرش شریفتر و قویتر از روحی است که در همه انسانهای زنده است. مرحلهای از روح آن روحی است که به وسیله آن انبیأ تأیید میشوند. و سیاق آیات دلالت دارد بر این که این روح شریفتر و مرتبة عالیتر از روح انسان دارد. امام صادق، به مفضل بن عمر فرمود: "...ای مفضل، براستی خداوند تبارک و تعالی، در پیغمبر6 پنج روح نهاده است: روح حیات و زندگی...، روح شهوت...، روح ایمان... و روح القدس که به وسیلة آن تحمل نبوت کند و چون پیغمبر درگذرد و جان بدهد، روح القدس از او منتقل شود و متعلق به امام گردد، روح القدس، نه بخوابد و نه غفلت کند و نه به بازی سرگرم شود و نه بر خود ببالد و مغرور شود و فریب خورد و دست خوش آرزوی دروغ و استخفاف گردد، ولی آن چهار روح دیگر بخوابند، غفلت کنند، به بازی سرگرم شوند و بر خود ببالند و فریب خورند و امامهمه چیز را با روح القدس درک میکند."( اصول کافی، شیخ کلینی;، ترجمة آیت اللّه شیخ محمد باقر کمرهای، ج 2، ص 342ـ345، انتشارات اسوه / ر.ک: تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ترجمة سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 20، ص 440ـ444، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی / معارف و معاریف، سید مصطفی حسینی دشتی، ج 5، ص 710، چاپ صدر.) در روایتی دیگر روح حیات و زندگی را روحیة عمومی نامیدهاند که به وسیلة آن مردم رفت و آمد کنند و زنده باشند. همة انسانها، میتوانند به مراتب بالای عصمت و تقوا برسند، زیرا قسمتی از مراتب آن از امور اکتسابی است که مؤمنان پرهیزکار با مجاهدت و تهذیب و تلاش فراوان میتوانند کسب نمایند و مراتب پایین آن را نیز افراد عادی میتوانند کسب نمایند، ما اگر دچار معصیت میشویم، علتش آن است که یا نسبت به زشتی گناه آگاهی کاملی نداریم و یا از ارادهای قوی برای ترک آن، برخوردار نیستیم; معصومین: چنانند که هم از نظر شناخت، زشتی و ناپسندی هر کار بدی را به چشم دل میبینند و هم به لحاظ اراده، چنان قدرتی دارند که طوفان غرایز حیوانی، عنان اختیار را از کف آنان نمیرباید، مصونیت معصومین: در برابر گناه از مقام معرفت، علم و تقوای آنها سرچشمه میگیرد، چنان نیست که آنها نتوانند گناه کنند، بلکه قدرت این کار را دارند و با اختیار خود از گناه چشم میپوشند، حال اگر بگوییم: چرا این مقام را به ما واگذار نکرده؟ پاسخ آن است که: مقتضای حکمت و عدل الهی این نیست که بدون توجه به ظرفیتها، استعدادها و قابلیتها به همة انسانها یکسان و برابر، نعمت را عطا فرماید; مثلاً کسی که قابلیت عصمت و مقام نبوت و امامت را ندارد، این مقام را به او اعطا نماید، این عین بیعدالتی و دور از مقتضای حکمت الهی است; به عبارت دیگر، تنها فیاضیت و تام الفاعلیة بودن فاعل کافی نیست، بلکه قابلیت هم شرط است، عدم قابلیت قابل در موارد زیادی منشأ محرومیت برخی موجودات از برخی خیرات و کمالات میگردد.(ر.ک: تفسیرالمیزان، علامه طباطبایی;، ج 13، ص 191ـ196، مؤسسه اعلمی بیروت / منشور جاوید، آیتاللّه جعفر سبحانی، ج 5، ص 31، انتشارات توحید / در ساحل اندیشه، آیتاللّه سبحانی، ص 161ـ165، نشر مؤسسه تعلیماتی و تحقیقاتی امام صادق.)
اضافه کردن دیدگاه جدید