اگر قرائت هاى مختلف قرآن درست نیست ، پس چطور طى 1400 سال ، بیش از صدها تفسیر بر قرآن كریم نوشته شده كه یقیناً همه این ها مانند هم نیست ؟ لطفاً تع

چون این پرسش و تعاریف به بحث «هرمنوتیك » مربوط مى باشد ، مطالبى جامع اما مختصر را در این باره بیان مى كنیم ; امید آن كه مقصود شما حاصل شود ; چنان چه قانع نشدید مى توانید در نامه بعدى با توضیحات و جزئیات بیشتر با ما مكاتبه كنید .از آن جا كه «هرمنوتیك » در طى قرون متمادى ، معانى گوناگونى پیدا كرده ، جهت تبیین و روشن شدن مقصود به برخى مطالب به عنوان مقدمه اشاره مى شود .اصطلاح «هرمنوتیك » از فعل یونانى «هرمنوئین » مشتق شده و از نظر ریشه شناختى با «هرمس » خداى یونانى كه پیامبر خدایان و حافظ مرزها بوده است ، ارتباط دارد . هرمس ، علاوه بر ابلاغ پیام خدایان به انسان ، آن را به گونه اى قابل فهم براى مخاطبان به تفسیر مى گذاشت ; بر این اساس ، عمل تفسیر را داراى سه بخش اصلى دانسته اند: پیام ، تفسیر مفسّر و مخاطبان .پیش از قرون وسطى ، كلیسا در حوزه ى دین پژوهى و تفسیر كتاب ، معتقد بود كه هر متنى ، ویژگى هاى خاص خود را دارد و براى كشف یك متن باید بحثهاى تفسیرى مخصوص آن مطرح شود ; بر این اساس ، تفسیر كتاب مقدس ، تفسیرى ویژه و غیر مرتبط با تفسیر دیگر متون تلقى مى شد .دانشمندان ، بعد از رنسانس ، به جهت عواملى همچون عقلانى نبودن اصول كتاب هاى مقدس ، مخالفت كتاب مقدس با علوم جدید و گزارشى بودن متون مقدس ، در پى پایه ریزى ضوابط و اصولى براى تفسیر متون برآمدند كه شامل تمام متون ـ ادبى ، هنرى ، دینى و.. . مى شد . در سیر تحوّل این بحث ، گرایش هاى گوناگونى پدید آمد كه اكنون از آنها تحت عنوان هرمنوتیك عام و هرمنوتیك كلاسیك نام مى برند .هرمنوتیك عام : هر بحثى است كه مربوط به تفسیر متن باشد و اصول و ضوابطى را در جهت كشف مراد مؤلف و رسیدن به معناى نهایى متن معرفى یا وجود چنین امرى را انكار كند كه شامل همه نحله هاى تفسیرى است .هرمنوتیك كلاسیك : بر یك نحله خاص تفسیرى اطلاق مى شود كه مى گویند: یك متن ، در جریان فرهنگ ها و سنت ها ، نمودهاى مختلفى دارد و پیام هاى مناسب با آن فضاى فرهنگى را تحویل مخاطبان خود مى دهد .در واقع ، مخاطبان و فضاهاى ذهنى و شرایط فرهنگى آنهاست كه به متن معنا مى بخشد ; از این رو ، هر كس هر چه از متن فهمید ، اگر متناسب با فضاى فرهنگى او باشد ، درست خواهد بود ; چه بسا مخاطب از مؤلف فراتر رفته و به فهمى عمیق تر درباره متن دست یابد كه نقطه آغازین این اصطلاح و پیدایش این نحله در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم بوده است .گروه اخیر ، از «فهم » به عنوان نوعى «وجود» و «واقعیت » یاد كردند كه مثل زبان همیشه در تحوّل است ; بنابراین ، درباره تحوّل هرمنوتیك به طور كلى باید گفت كه از نوعى معرفت شناسى (Epistemology) به گونه اى روش شناسى (Methodology) و سپس نوعى هستى شناسى (Antology) یا «نظریه هرمنوتیك » تحوّل یافته است .بعد از ذكر مقدمه ، به طور اجمال به بیان روش و نظر مفسران درباره تفسیر قرآن ، سپس به قواعدى كه قائلان به هرمنوتیك به آن اشاره كردند مى پردازیم . در قرآن تحریفى صورت نگرفته و قرآن ، عین وحى و اصول و مسائل اولیه اسلام عقلانى است و با قوانین عقل ، قابل تبیین و متكلم و مؤلف قرآن (خداى متعال ) زنده و حاضر است . خداوند (بنابر قانون محاوره بین عقلا) معانى خاصى را از كلمات و جملات اراده كرده است . هر متنى مى تواند سه عنصر معنایى داشته باشد: 1 . معناى حقیقى ; 2 . معناى مجازى ; 3 . سایه هاى معنایى سخن و لوازم و آثار . اگر الفاظ ، صراحت ، یا ظهور داشته باشند ، نیاز به تفسیر نداریم و گرنه مفسر باید كشف نقاب كند . تفسیر یك متن یا كلام را به معناى كشف و بیان مراد متكلم ، یعنى معناى حقیقى و مجازى سخن مى دانند و دستیابى به سایه هاىمعنایى سخن و بیان آنها را تأویل مى نامند كه ـ اگر تأویل از سوى معصوم نرسیده باشد ـ قابل نقد و انتقاد است . مسأله صواب و خطا و رسیدن به واقع ، نشانگر وجود واقعیتى به نام مراد گوینده در وراى متن است ; پس انكار معناى نهایى متن ، مستلزم انكار صدق و كذب فهم و غلتیدن در گودال نسبیت خواهد بود . چون زبان قرآن ، زبان عربى است و زبان ، مثل پدیده هاى دیگر در تحوّل است ، فهم قرآن به آگاهى و به كارگیرى قراردادهاى زبانى ، آشنایى با زبان عربى طبق استعمال زمان نزولش ، در نظر گرفتن قراین پیوسته و ناپیوسته نیاز دارد (قراین لفظى و اصول بدیهى فضاى نزول و شأن نزول )مراجعه به روایات ، معیار قرار دادن امور یقینى (آنچه كه قطعى است و یا از دیدگاه دین و قرآن به منزله امر قطعى و یقینى است ) در نظر گرفتن انواع دلالت هاى تضمنى ، التزامى ، مطابقى و.. . . با رعایت اصول محاوره زبان ، بخش عظیمى از آیات را به درستى خواهیم فهمید و مواردى كه افرادى در اثر ذهنیت خاص خودشان از آیات برداشت مى كنند: این برداشت به ذهنیات خود شخص مربوط است و ربطى به متن ندارد . استناد به علوم و معارف بشرى در صورتى كه یقینى باشند ، اشكالى ندارد و با ظنى بودن ـ كه غالباً چنین است ـ استناد به آنها و آنها را به عنوان مراد واقعى متن و گوینده بیان كردن صحیح نیست .در مقابل مفسران ، قائلان به هرمنوتیك ، اكتفا به قواعد دلالت (سمانتیك ) (Symantic) را در تفسیر متن كافى نمى دانند و در پى بیان قواعدى هستند كه تفسیر سنتى را به مبارزه فرامى خواند كه در این جا به برخى از نظریه ها و قاعده هاى عمده آنها اشاره مى شود .برخى ، در باب معنا و تفسیر ، قصد و مراد مؤلف را خارج از قلمرو معناى متن مى دانند و متن را ، مستقل از ویژگى هاى نویسنده آن ، مورد بررسى قرار مى دهند و عده اى (ژاك در یدا) معناى نهایى متن را طرد مى كنند و معتقدند كه در جریان خواندن ، معناهاى بى شمار آفریده مى شوند ; به دیگر سخن ، تفسیرگرایى مدرن ، دست كم در دو محور اساسى ، تفسیرگرایى سنتى را به مبارزه فراخوانده است : نخست در بى اعتنایى به مؤلف و قصد و نیت او در تدوین متن ، و دیگرى در باور به كثرت گرایى (Plvrulism) معنایى كه اعتقاد رسمى به نسبى گرایى (Relatinism) در فهم متون را به دنبال دارد .مفسران و متألهان در جواب این گروه مى گویند: فهم متون دینى داراى ویژگى و خصوصیتى است كه لزوم توجه به قصد و مراد گوینده و مؤلف آن را كاملاً ضرورى مى نماید ; از این جهت ، حساسیت افزون ترى بر سایر متون دارد . یك شعر یا یك داستان را مى شود صرف نظر از اینكه چه كسى آن را سروده یا نوشته ، مورد تفسیر و تجزیه و تحلیل قرار داد ; امّا در باب متون دینى ما همواره در پى درك و فهم مقصود گوینده سخن و بارى تعالى هستیم ; چون دین دارى ، لبیك گفتن عملى و نظرى به پیام پروردگار است و گوهر ایمانِ دینى ، تصدیق حقایقى است كه خداوند از طریق وحى ، تفهیم آنها را به انسان قصد كرده است ; پس رویكرد مؤمنانه و عالمانه به متون دینى ـ بویژه متونى كه هیچگونه تحریفى در آنها رخ نداده است ـ به غرض درك و فهم و خواست خداوند متعال صورت مى پذیرد ، و با چنین غرضى ، چگونه مى توان پیوند متن را با مؤلفش نادیده انگاشت و متن دینى را همچون شعر یا نثرى عادى پیش رو نهاد و به تفسیر آزاد آن ـ كه نوعى وارد شدن در بازى با متن است ـ پرداخت .در باب كثرت گرایى معنایى و عدم تعین آن ، جاى انكار نیست كه متن و زبان ، نظیر آثار هنرى این قابلیت را دارند كه فى حد ذاته و مستقل از مؤلف و خالقشان مورد ارزیابى واقع شوند ; اما نمى توان به بهانه این قابلیت ، واقعیت دیگرى را نادیده گرفت . واقعیت آن است كه هر متكلم و نویسنده اى كه لب به سخن مى گشاید ، به قصد انتقال معنا ، افكار و احساساتش چنین مى كند ; در این فرض ، سخن گفتن از ابهام ذاتى معنا و عدم تعیّن آن ، سخنى كاملاً نارواست ; زیرا این ادّعا مرادف با آن است كه متكلم و نویسنده ، خود در ابهام و سردرگمى معنایى به سر مى برده و هیچ معناى معینى را در سر نمى پرورانده است .عده دیگرى ، معناى بنیادى براى متون قایلند ; امّا معتقدند كه دانش هاى بشرى (غیر از قواعد دلالت ) در شكل گیرى و محتوایابى تفاسیر ، نقش بازى مى كنند و با چینش مقدماتى ، در واقع مقوّمات هرمنوتیك را بیان مى كنند و مى گویند: چون معناى هر متن یك واقعیت پنهان است ، بنابراین هر متنى احتیاج به تفسیر (گاه ساده و گاه پیچیده ) دارد و متن ، تنها به وسیله تفسیر است كه به سخن مى آید و این تفسیر هم ، با پرسش هایى كه انسان با آن مواجه مى شود و در مقابل متن مى گذارد ، میسّر است ; یعنى انسان در بُعد معرفتى نمى تواند بدون هیچ پیش فرضى و خالى الذهن به فهم متون دینى نایل آید و ممكن نیست كه ما از چیزى فهم جدیدى داشته باشیم ; مگر با استناد به آموخته هاى قبلى و اندوخته هاى ذهنى ; حتى اگر تمام مفسران از متنى تفسیر همگونى ارائه بدهند ، این نشانه همگون بودن آنها در پیش دانسته ها و علایق و انتظارات است ، نه اینكه خود متن چنین معنایى را رسانده باشد .مسأله دیگرى كه در فهم مفسّر تأثیر مى گذارد ، علایق و انتظارات خاص وى از متن است و چون در محیط خاصى زندگى مى كند ، فرهنگ آن فضا در او تأثیر دارد ; لذا با علایق خاصى سراغ متن مى رود و شیوه و روشى را كه انتخاب مى كند ، متأثر از آن انتظارات است .مطلب دیگرى كه ذكر مى كنند ، این است كه مفسّر نمى تواند معانى را از عمل تفسیر به دست آورد ; مگر آنكه قبلاً روشن ساخته باشد كه پدید آورنده متن ، رساندن چه پیام و معنایى را مى توانسته قصد كند و تا جهان كسى به درستى شناخته نشود ، زبان او هم به درستى فهمیده نخواهد شد و شرط بهتر فهمیدن یك سخن ، بهتر شناختن دنیاى سخنگوست . وقتى پیش دانسته ها و علایق و انتظارات و پرسش ها از تاریخ (شناخت جهان متكلم و.. .) ناهمگون بود ; و كشف معناى مركزى متن (معناى بنیادى ) تابع سلیقه ها و گرایش هاى متنوع مفسران صورت گرفت ، تفسیرى كه آنها ارائه مى دهند ، به طور قطع گوناگون است ; بنابراین ، هیچ سخن نهایى ، نداریم و مفسران با تفسیر تنها مى توانند به آن نزدیك یا دور شوند و نمى توان تفسیر خاصى را حق دانست ; بلكه هر تفسیر و معرفتى ، چون در افق تاریخى خاصى پدید آمده ، تاریخمند است و ملاك حقیقت را هم در همان افق تاریخى دارد ; بنابراین ، تفسیر ثابتى از متون مقدس نمى توان ارائه داد .•خلاصه این عده ادعا مى كنند كه : 1 . هر متنى احتیاج به تفسیر دارد ; 2 . تفسیر با علایق و انتظارات خاصى همراه است ; 3 . تفسیر چون در افق تاریخى خاصى ارائه مى شود ، تاریخمند و عصرى است ; 4 . بدون شناخت جهانِ متكلم ، زبان او فهمیده نخواهد شد ; 5 . علوم و معارف بشرى در تحوّل فهم دین ، ایفاى نقش مى كنند و تحول فهم ، امرى ضرورى است كه در ذیل به نقد هر یك از آنها مى پردازیم .درباره مدعاى اوّل : حقیقت این است كه اگر فهم تمام متون ، غیر بدیهى و متوقف بر تفسیر باشد ، قطعاً ما فهمى نخواهیم داشت ; به ناچار باید قبول كنیم كه بعضى از فهم ها از تفسیر بى نیاز است و همین گونه فهم ها ، كلید فهم هایى مى شوند كه به تفسیر احتیاج دارند ; بنابراین ، باید در فهم متون ، متكى به بدیهیاتى باشیم كه دیگر نیازمند تفسیر نباشند .•درباره مدّعاى دوم : گرچه تفسیر متن مقدس یا متون عادى دیگر بدون پیش فهم و پیش فرض (اصول موضوعه ) ممكن نیست و بدون داشتن یك سلسله از مبادى تصورى و تصدیقى ـ كه سرمایه اوّلى براى درك متون نیازمند به تفسیر است ـ تفسیر آنها میسور نیست ، لیكن مفسر در طلیعه تفسیر خود شروع به سؤال كرده ، مطالب مورد نیاز خویش را بر متن مقدس عرضه مى كند ; چون متن مزبور به زبان روشن و با داشتن ضوابطِ فرهنگ محاوره ، یعنى ادبیات زنده ، پویا و بدون ابهام ، اجمال و الغاز مقصود خود را بازگو مى كند ; در این حال ، وظیفه مفسّر صمت است ، نه نطق ; چنانكه رسالت متن مقدس در این مرحله نطق است ، نه صمت .اگر مفسّر با داشتن پیش فرض خاص ، به حضور متن مقدس برود و بعد از عرض سؤالى صامت نشود و همچنان درصدد پاسخگویى به سؤال خویش از زبان متن مقدس باشد و اصلاً اجازه نطق به متن مقدس ندهد ، فقط صداى خود را از زبان خویش مى شنود و چنین تفسیرى مصداق بارز تفسیر به رأى است ; اما اگر مفسّر مى خواهد تفسیر به رأى نداشته باشد ، باید ساكت باشد و به نطق متن گوش بدهد كه جواب متن ، گاهى فقط امضاى پیش فرض ، و زمانى همراه با امضاى مطلب معادل و گاهى نیز با ابطال آن پیش فهم است ; از این رو ، چنین مفسرانى گاهى در پیش فهم هاى خود تجدید نظر مى كنند ; بنابراین ، گرچه تفسیر ، بدون پیش فهم نمى شود و امّى محض توان تفسیر ندارد ، لیكن همواره پاسخ متن ، امضاى آن پیش فرض نیست ; از این جا ، معناى انتظار صادق از انتظار كاذب ممتاز مى شود: زیرا انتظار صادق این است كه مفسر با پدید آمدن مكتبى جدید در جهان بینى ، آن را به طور صحیح و با حفظ امانت به عرض متن مقدس برساند و چون دعوى آن متن مقدس این است كه دقیق ترین و صحیح ترین س جهان بینى را ارائه مى كند ، بعد از عرض سؤال و ساكت شدن ، به آن پاسخ مى دهد ; بنابراین ، هرگز معناى انتظار از متن مقدس توجیه تبه كارى هاى مفسر یا تصحیح اغلاط و تصدیق اكاذیب و تصویب خطاهاى او نیست . آنچه در مبحث «هرمنوتیك » به عنوان «تأثیر انتظارِ از متن در تفسیر آن » مطرح مى شود ، این است كه انتظار عمومى و اوّلى هر كسى با مبناى خاص علمى ـ كه وارد حوزه تفسیر مى شود ـ این است كه درباره مكتب خاص از مكاتب جهان بینى ، انسان شناسى و نظایر آنها ، پاسخ نهایى ارائه كند و انتظار خصوصى و دومى براى برخى از مفسران این است كه متن مقدس ، همان مبناى علمى سؤال كننده را ارائه كند كه چنین انتظار ناروایى ، نه درست است و نه عام ; چنان كه چنین تفسیرى هر چند صواب باشد ، از لحاظ سوء سریره شخص مفسر كه درصدد تحمیل رأى خود بر متن مقدس است نارواست .•درباره مدعاى سوم : اینكه پنداشته مى شود چون احساس بدون ارتباط با مادّه خارجى مقدور نیست و هرگونه پیوندى با مادّه خارج ، مرهون زمان و در گرو مكان و نظیر آن است و از سوى دیگر ، شى ء ادراك شده نیز در زمان و مكان و وضع و محازات معین قرار مى گیرد ; لذا همه ادراك هاى روحْ تاریخمند و عصرى هستند ، چنین پندارى باطل است ; زیرا: 1 . روح ، مجرد از قید زمان و مكان و مانند آن است ; 2 . ادراك ، امرى مجرد است ; 3 . كلى اگر ادراك شود ، از هر قیدى منزه است ; 4 . ادراك كلى مجرد ، بدون تاریخمند بودن ادراك یا مدرك ممكن است و زمان خاص یا مكان خاص ، سهمى در عصرى كردن ادراك یا مصرى كردن مدرك ندارد ; 5 . در تفسیر متن مقدس ، لازم است مفاهیم الفاظ مستعمل در آن متن را برابر با فرهنگ رایج و دارج عصر نزول در نظر گرفت ; گرچه مصادیق آنها در طى اعصار و قرون یا در امصار و اماكن یا اقوام و ملل ، متنوع و متعدد باشند ; بنابراین ، ممكن است مفسر ، با داشتن پیش دانسته ها و پیش فرضها (اصول موضوعه ) تفسیر ثابت و جاویدى از متن مقدس ارائه دهد كه معناى استنباط شده به هیچ وجه ، اختصاصى به مرز و بوم معین یا تاریخ مشخص نداشته باشد .•درباره مدعاى چهارم : زبان ، پدیده اى اجتماعى است و حكایت آن از معانى كه جنبه «وساطت » و «ابزارى بودن » آن را تشكیل مى دهد نیز به همین جهتِ اجتماعى بودن آن مربوط مى شود ; یعنى ، حكایت الفاظ از معانى براساس قراردادهاى شخصى و فردى نیست ; بلكه براساس قراردادهاى نوعى و عام است . و متكلم حكیم اگر بخواهد معنایى را افاده كند ، از همین الفاظ استفاده مى كند ; بنابراین ، شناختن جهان شخص ، شرط دریافتن زبان او نیست ; بلكه با آشنایى به زبان محاوره و الفاظ و كاربرد آنها در زمان نزول ، معناى متن براى ما مشخص است و متن صامت نیست تا ما از طریق شناخت جهان متكلم به معناى متن پى ببریم .•درباره مدعاى پنجم : اولاً ، تحوّل فهم از طبیعت یا شریعت ، امرى ضرورى نیست ; زیرا ممكن است فهم برخى از مبانى عقلى و علمى هماره ثابت و مصون از هر گزندى باشد و بعض دیگر دستخوش تحوّل شود و تحوّل نیز گاهى به استناد تبدّل رأى مجتهدانه و گاهى بر اثر پیروزى هواى نفس بر عقل است ; غرض آن كه هم ثبات برخى از فهم هاى طبیعى و دینى و هم تحوّل بعضى از آراء بر اثر تحول علمى و عصرى و هم تغیر برخى از فهم ها بر اثر دسیسه نفسانى ، هر سه قسم ممكن است ; ولى ره آورد علم را گرچه نمى توان بر قرآن تحمیل كرد ، لیكن براهین قطعى علمى یا شواهد طمأنینه بخش تجربى ، تاریخى ، هنرى و مانند آن را مى توان حامل معارف و معانى قرآن قرار داد ; به طورى كه در حد شاهد ، قرینه و زمینه براى درك خصوص مطالب مربوط به بخش هاى تجربى ، تاریخى و مانند آن باشد ، نه خارج از آن .•با این توضیحات روشن شد كه متون دینى ، داراى روش تفسیرى خاصى هستند كه قواعد دلالت ، مباحث لغت و بهره جستن از خود قرآن ، روایات و عقل قطعى ، فهمیدن معناى متن را براى ما میسر مى سازد و قواعد هرمنوتیك به جز نسبیت گرایى ، شكاكیت و تفسیر به رأى چیزى را در پى ندارد . 1 . مجله دانشگاه انقلاب علمى ، پژوهشى ، فرهنگى ، ش 110 ، ص 83 ـ مجتهد شبسترى ، ه2. كتاب نقد ، ش 5 و 6 ، ص 65 .3. تفسیر تسنیم ، آیة الله جوادى آملى ، ج 1 ، ص 224 ، نشر اسراء ، چاپ اوّل ، 1374. همان ، ص 214 .5. معرفت دینى ، صادق لاریجانى ، ص 129 و 160 ، انتشارات مركز ترجمه و نشر كتاب .6. تفسیر تسنیم ، ص 56 و 196 .

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.