اگر در قرآن کریم تحریفی به وجود نیامده ـ که همه به آن اعتقاد کامل داریم ـ پس دلیل بوجود آمدن فرق مختلف اسلامی چیست؟
در قرآن کریم تحریفی صورت نگرفته و آیات آن بدون هیچ گونه کم و یا زیاد به دست ما رسیده است; "لآ یَأْتِیهِ الْبَـَطِـلُ مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِی تَنزِیلٌ مِّنْ حَکِیمٍ حَمِید;(فصلت،42) از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمیآید، وحی ]نامه[ای است از حکیم ستوده ]صفات[." "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُو لَحَـَفِظُون;(حجر،9)، ما قرآن را نازل کردیم و ما به طور قطع نگه دار آنیم." از طرفی آیات قرآن کریم، به محکمات و متشابهات تقسیم میشوند; محکمات آیاتی هستند که مفهوم آن بقدری روشن است که جای گفتگو و بحث در معنای آنها نیست مانند آیه "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد" و... واژة "متشابه" در اصل به معنای چیزی است که قسمتهای مختلف آن، شبیه یکدیگر باشند، به همین خاطر به جملهها و کلماتی که معنای آنها پیچیده باشد و گاهی احتمالهای مختلف دربارة آنها داده میشود، متشابه میگویند; پس منظور از آیات متشابهات، آیاتی است که معانی آن در آغاز نظر پیچیده است و احتمالهای متعدد در آن میرود و با توجه به محکمات و روایات معتبر تفسیر آنها روشن میشود; قرآن کریم میفرماید: "او کسی است که این کتاب ]آسمانی[ را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن آیات "محکم" ]صریح و روشن[ است که اساس این کتاب میباشد ]و هر گونه پیچیدگی در آیات دیگر به نظر برسد با مراجعه به اینها بر طرف میگردد[ و قسمتی از آن "متشابه" است; ولی آنها که در قلوبشان انحراف است، از متشابهات پیروی میکنند، تا فتنه انگیزی کنند ]و مردم را گمراه سازند[ و تفسیر ]نادرستی[ برای آن میطلبند، در حالی که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند ]آنها هستند که بر اثر فهم و درک اسرار همة آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی[ میگویند: ما به همه آن ها ایمان آوردیم همه از طرف پروردگار ماست، و جز صاحبان مغز متذکر نمیشوند." (آلعمران،7)(ر.ک: نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 2، ص 320ـ329، دارالکتب الاسلامیة، تهران.) بنابراین ممکن است یکی از علل بوجود آمدن اختلاف و وجود فرقهای متعدد، فهم غیر صحیح از متشابهات باشد. البته علتها و عوامل دیگری نیز وجود داشته و دارد که به مرور زمان در میان مسلمانان باعث پدید آمدن فرقهها و مذاهب مختلف شده است که به عناوین برخی از آنها اشاره میشود: 1. جریان سقیفه بنی ساعده و انحراف امامت و جانشینی پیامبر از مسیر واقعی آن بعد از وفات پیامبر اکرم. 2. منع نقل و نوشتن احادیث پیامبر بعد از وفات آن حضرت تا زمان منصور خلیفة عباسی (حدود صد سال). 3. ساختن احادیث دروغی در زمینههای مختلف (خصوصاً مدح خلفا، حقانیت آنها، فضل معاویه) و نسبت دادن این احادیث به پیامبر اکرم; که علامة امینی; در کتاب الغدیر (ج 5، نشر دارالکتاب العربی) بیش از چهارصد هزار از این احادیث را شمارش نموده، که برخی از فرقههای اسلامی شدیداً به آن معتقدند و براساس این احادیث عمل میکنند. 4. تکبر، تعصب، ریاستطلبی، نفاق، کینه و سودجویی برخی افراد سرشناس اسلامی. 5. روبرو شدن مسلمانان بعد از فتوحات اسلام با فرهنگها، عقاید و اندیشههای مختلف یهودی، مسیحی رومی، ایرانی، تأثیرگذاری اندیشههای آنان در مسلمانان، و ورود اسرائیلیات و اسطورههای یهود و نصاری در احادیث اسلامی. 6. فهمها و تفسیرهای مختلف از قرآن; در زمان پیامبر اکرماگر در فهم آیهای از قرآن اختلاف پیش میآمد، میرفتند پیش پیامبر و آن حضرت حق را برای مردم بیان، و رفع اختلاف مینمود، ولی بعد از وفات آن حضرت این گونه نبود. براساس حدیث متواتر ثقلین (که شیعه و سنی آن را نقل کردهاند) پیامبر اکرمبرای بعد از وفات خود نیز چاره اندیشی کرده بود تا مسلمانان گمراه نشوند (فرمود: من در بین شما دو چیز گرانبها میگذارم: کتاب خدا و عترت (اهلبیتم:); این دو از هم جدا نمیشوند اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد) اما بعد از وفات آن حضرت، مفسران واقعی قرآن، حامل علوم پیامبر یعنی اهل بیت معصوم: از رأس جامعة اسلامی کنار گذاشته شدند و مسلمانان به اختلاف و گمراهی دچار شدند.(ر.ک: بحوث فی الملل و النحل، آیتالله جعفر سبحانی، ج 1، ص 47ـ109، نشر مرکز مدیریت حوزة علمیه قم / معالم المدرستین، العلامه سید مرتضی عسکری، ج، ص 17ـ23، المجمع العلمی الاسلامی.)
اضافه کردن دیدگاه جدید