اگر انسان، خداوند را خالصانه و عاشقانه عبادت کند و او را از همه کس و همه چیز بالاتر بداند و فقط از او یاری و کمک بخواهد، اگر برای خودش زیاد دع
دعا، نوعی عبادت، خضوع و بندگی در برابر خداوند متعال است و همانند عبادات دیگر، اثر تربیتی و تکاملی بر انسان میگذارد. انسان به وسیله دعا، شایستگی بیشتری برای درک فیض خداوند پیدا میکند; زیرا موهبتهای الهی، برحسب استعدادها و لیاقتها تقسیم میشود، هر قدر استعداد و شایستگی بیشتر باشد، سهم بیشتری از آن مواهب نصیب انسان میگردد. امام صادقمیفرماید: "نزد خداوند مقاماتی است که هیچ کس بدون دعا به آن نمیرسد"( اصول کافی، ج 2، ص 437، دارالتعارف للمطبوعات. ) و امام کاظممیفرماید: "دعا کنید; زیرا دعا و درخواست از خدای عزوجل، بلا را ردّ میکند..."( بحارالانوار، ج 90، ص 295، داراحیأ التراث العربی. ) پس نتیجه میگیریم که دعا نوعی کسب قابلیت برای تحصیل سهم زیادتر از فیض بیپایان پروردگار است. اگر هدف از دعا کردن قرب الهی باشد، همین حالت که انسان همیشه دست نیاز به سوی خدا دراز کند خود نوعی لطف الهی است; و از نزدیک شدن به خداوند خبر میدهد; زیرا افرادی که از درگاه الهی دورند، توفیق دعا کردن هم نمییابند. گاهی هم مراد و هدف از دعا کردن، برآورده شدن حوایج مادی یا معنوی است که خداوند در آیه 60 سورة مؤمن میفرماید: "ادعونی ?گستجب لکم; مرا بخوانید تا (دعای) شما را مستجاب کنم". از این آیه استفاده میشود که دعا کردن محبوب الهی و خواست خود او است. بنابراین، چون رسیدن به حد اعلای معنویت و علم و دانش، نیز رسیدن بیشتر به قرب الهی است هیچ اشکالی ندارد، به وسوسههای نفسانی نیز نباید اعتنایی نمود، زیرا شیطان به واسطه همین وسوسه ها، انسان را از عبادت الهی باز میدارد، قرآن کریم در این باره میفرماید: "قُل اَعوذُ بِرَبِّ النّاس # ... مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس # اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاس; (ناس،1ـ5) بگو پناه میبرم به پروردگار مردم... از شر وسواس خناس که در سینههای انسان ها وسوسه میکند." شیطان، برنامههای خود را با مخفی کاری میآمیزد و گاه چنان در گوش جان انسان میدمد، که انسان باور میکند فکر، فکر خود او است و از درون جانش جوشیده است و همین مطلب باعث اغوا و گمراهی او میشود.( ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 27، ص 472، دارالکتب الاسلامیة. )
اضافه کردن دیدگاه جدید