انسان در برخی آیات قرآنمورد ستایش قرار گرفته و در برخی آیات سرزنش و تقبیح شده است، مگر فطرت انسان دو سویه است؟
"فطرت" دارای معانی اصطلاحی یا کاربردهای متعدد است و مناسبترین آنها با موضوع سخن به معنای "نوع آفرینش" میباشد و اموری را میتوان فطری (= منسوب به فطرت) دانست که آفرینش موجودی اقتضای آنها را داشته باشد و از این رو میتوان سه ویژگی را برای آنها در نظر گرفت: 1. فطریات هر نوعی از موجودات در همة افراد آن نوع یافت میشود، هر چند کیفیت آنها از نظر شدّت و ضعف متفاوت باشد. 2. امور فطری در طول تاریخ همواره ثابت است و چنان نیست که فطرت موجودی در برههای از تاریخ اقتضای خاصی داشته باشد و در برههای دیگر اقتضایی دیگر. (فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّه;(روم،30" 3. امور فطری از آن حیثیت که فطری و مقتضای آفرینش موجودی است، به تعلیم و تعلّم نیازی ندارد، هر چند تقویت و جهت دادن به آنها نیازمند آموزش باشد.(برای آگاهی بیشتر: ر.ک: انسانشناسی، محمود رجبی، فصل سوم، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، چ پنجم، 1379 / آموزش عقاید، محمد تقی مصباح یزدی، ج 1، ص 38ـ39، شرکت چاپ و نشر بینالملل، سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، 1378.) با توجه به مطالب یاد شده، همة انسانها از فطرت و سرشت مشترکی برخوردارند که در همة آنها به ودیعت گذاشته شده است، ولی امور فطری و سرشت مشترک انسانها همواره فعلی و شکل گرفته و شکوفا شده نیستند، بلکه میتوان سرشت مشترک انسانها را مشتمل بر پارهای استعدادها و قابلیتها دانست که به مرور زمان و با فراهم شدن شرایط خارجی به فعلیت میرسند و شکوفا میشوند; برای مثال حقیقتطلبی و کمال جویی که از امور فطری است، میتواند در اثر عوامل محیطی و اجتماعی و تعیلم و تعلم، در برخی افراد انسان تقویت شود و در برخی رو به افول گذارد.(ر.ک: انسانشناسی، همان.) با توجه به آنچه گذشت دانشمندان قرآنپژوه در یک جمعبندی بین آیاتی که انسان را میستاید و آیاتی که او را نکوهش میکند، به این نتیجه ره یافتهاند که منشأ تکریمها کرامت ذاتی انسان و استفاده شایسته او از عنصر اختیار (کرامت اکتسابی) و منشأ تقبیحها، استفاده نابجای انسان از اختیار اوست. مقصود از کرامت ذاتی آن است که خداوند انسان را به گونهای آفریده که در مقایسه با برخی موجودات دیگر از لحاظ ساختمان وجودی از امکانات و مزایای بیشتری برخوردار است و یا تنظیم و ساختار امکاناتش به شکل بهتر صورت پذیرفته و در هر حال از دارایی و غنای بیشتری برخوردار است. و ذات انسان به خاطر "کرامت ذاتی" که دارد، ستودنی است چنان که خداوند میفرماید: "لَقَدْ خَلَقْنَا الاْ ?ًِنسَـَنَ فِیَّ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ "(تین،4) و "وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِیَّ ءَادَم..."(اسرأ،70) از طرفی یک عنصر بسیار مهم در ساختمان وجودی انسان "اختیار" است. انسان با بهرهبرداری صحیح از این عنصر باارزش و در پرتو ایمان و عمل صالح میتواند به جایگاه شایستة خویش که "خلیفة اللهی" و "مقامهای عالی" است، دست یابد و مشمول ستایشها و تکریمهای خدای متعال گردد: "وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَغکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الاْ ?َرْضِ خَلِیفَةً...;(بقره،30) و یا "وَ مِنَ الَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِی نَافِلَةً لَّکَ عَسَیََّ أَن یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ;(اسرأ،79) پس آدمی به خاطر استفاده شایسته از "اختیار" قابل ستایش است. ولی هر گاه انسان از اختیار خویش سوءاستفاده کند و به بیراهه برود، مشمول توبیخها و سرزنشهای قرآن میشود: "أُوْلَغکَ کَالأَْ نْعَـَمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ..."(اعراف،179) و نیز ر.ک: (انفال،22) (معارج،19ـ20)(برای آگاهی بیشتر ر.ک: انسانشناسی، ص 86ـ90.)
اضافه کردن دیدگاه جدید