الف ـ آیا از سادات، دشمن علیو کافر وجود دارد؟ آیا آنان به جهنم میروند؟
انسانها باید سیر کمال را با اختیار و انتخاب طیّ کنند و دراین موضوع، تفاوتی میان انسانها نیست; ازاین رو، سادات هم باید با اختیار مسیر حق را برگزینند و انتساب آنان به پیامبر و امامان: دلیل نمیشود که همیشه در راه مستقیم باشند یا اگر مرتکب گناه شدند، عذاب نشوند. خداوند در مورد فرزند نوح ـ که دعوت پدرش را اجابت نکرد و به او ایمان نیاورد ـ میفرماید: "قَالَ یَـَنُوحُ إِنَّهُو لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُو عَمَلٌ غَیْرُ صَـَـلِحٍ...;(هود،46) فرمود: ای نوح، او در حقیقت از کسان تو نیست، او ]دارای[ کرداری ناشایسته است..." و در مورد زنان پیامبر اسلاممیفرماید: "یَـَنِسَآءَ النَّبِیِّ مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَـَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَـَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ وَکَانَ ذَ َلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسِیرًا ;(احزاب،30) ای همسران پیامبر، هر کس از شما مبادرت به کار زشت آشکاری کند، عذابش دو چندان خواهد بود، و این بر خدا همواره آسان است." به سادات فاسق و گناهکار به خاطر نسبتی که با پیامبر دارند باید احترام گذاشت ولی از اعمال زشت آنها بیزاری جست، توضیح مطلب فوق این است که: نسبت نوعی پیوند است و اشیأ و اشخاص با نسبتها به یکدیگر پیوند میخورند و نوعی ارتباط و پیوستگی بین آنان ایجاد میشود بطوریکه برخی از احکام از یکی به دیگری سرایت میکند. وقتی پردهای، پردة خانه خدا میشود و با آن خانه نسبت پیدا میکند حکم "احترام به خانه" به پرده نیز سرایت میکند و جسارت به پرده جسارت به خانه محسوب میشود. زمینی که مسجد میشود و به خدا نسبت پیدا میکند، محترم میشود و بایستی شئون آن رعایت شود. هر شعار و علامتی که منسوب به خدا شود احترام پیدا میکند، تا این نسبت باقی است این پیوند باقی است هر که به آنها احترام بگذارد به خدا احترام گذاشته است و هر کس احترام نگذارد به خدا احترام نگذاشته است لذا میفرماید: "وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَـََّئِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوب ; (حج، 32) و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانة تقوای دلهاست." پیامبر9 رسول خداست و از احترام ویژهای برخوردار است و سادات هم از این جهت که با رسول خدا نسبت دارند و احترام ایشان احترام رسول خدا محسوب میشود، محترمند و هم از این جهت که یادآور رسول خدا هستند مردم به آنان احترام میگذارند و در این جهت فرقی بین سادات از جهت گناهکار بودن یا نبودن نیست. در بحارالانوار آمده است که: حسینبن حسن (یکی از نوادگان امامصادق) در قم بوده و شراب مینوشید، آنهم علنی، روزی برای حاجتی به منزل احمدبن اسحق اشعری ـ وکیل اوقاف قم ـ رفت. ولی احمد او را به منزل راه نداد. لذا این سید (حسینبن حسن) با حالت غم و اندوه به خانهاش برگشت. بعد از این ماجرا احمد به قصد حج حرکت نمود. زمانی که به سامرا رسید از امام عسکریاجازة شرفیابی به حضور ایشان را خواست. امّا حضرت اجازه ندادند. احمد به سختی گریست و التماس کرد. حضرت اجازه فرمودند. چون به خدمت آن حضرت رسید، گفت: یابن رسولاللّه علت اجازه ندادن شما چه بود، در حالی که من از شیعیان و دوستداران شما هستم؟ فرمود: به جهت اینکه تو پسر عموی ما را از در منزل خود برگردانیدی. احمد در حالی که گریه میکرد قسم یاد کرد که فقط به جهت آن بود که حسین از شرابخوری دست بر دارد، حضرت فرمود: راست میگویی ولی چارهای نیست از احترام و اکرام ایشان در هر حالی و آنکه حقیر نشماری ایشان را و اهانت نکنی به آنان که اگر چنین کنی از خاسرین خواهی بود و اینها همه به جهت نسبتی است که با ما دارند، چون احمد به قم بازگشت و کمر به اکرام حسین بست، حسین تعجب کرد و از علت این همه احترام نسبت به او سؤال کرد. احمد آنچه بین او و امامگذشته بود را بیان کرد و حسین با شنیدن آن از کردارش پشیمان شد و توبه کرد و عاقبت در حالی که در زمرة اتقیأ پرهیزگار و صالحینِ اهل عبادت بود از دنیا رفت و در نزدیکی حرم حضرت فاطمه معصومهمدفون گردید.( منتهی الآمال، شیخعباس قمی، ج 2، ص 1020 ـ 1021، نشر مطبوعاتی حسینی. ) با توجه به آنچه گذشت روشن میشود به سادات به خاطر احترام به رسولخدا9 نباید بیاحترامی کرد البته در عین حال اگر گناهی کنند که موجب حدود شرعی باشد، حدود شرعی درباره آنها اجرا میشود. نکته دیگر این است که گناه از همه کس ناپسند است ولی از سادات ناپسندتر است و عقوبت آنها در آخرت بیشتر است.
اضافه کردن دیدگاه جدید