الف) آیا کمی بیلطفی نیست، خداوند کریم به ما جان ببخشد، ولی اجازه نداشته باشیم به هر نوع که خواستیم از آن بهرهمند شویم، مثلاً خودکشی کنیم؟ ب) ب
الف) اوّلاً: درست است که خداوند متعال، از روی رحمت و لطف به انسان "جان" را بخشیده، همان طور که خود میفرماید: "(مردم) همواره در اختلافند; مگر آنان که پروردگارت به آنها رحم کند و برای همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید." (هود، 118و119)، ولی نکته مهم این است که این "جان" را به "امانت" در اختیار انسان قرار داده است، به تعبیر دیگر جسم انسان را مرکب روح او قرار داد، تا به اختیار خویش، هر چه را میخواهد بر صفحة جان خود بنگارد، سپس به او برگرداند تا در اثر نگارش خوب و بد اعمال خود، بهشت و یا دوزخ را برای خود فراهم آورد; و از همین جهت است که در وصف صبرپیشهگان میفرماید: "آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَیْهِ رَ َجِعُون;(بقره،156) ما از آنِ خدائیم و به سوی او باز میگردیم."(ر.ک: بقره، 46 ; انبیأ، 93.) ثانیاً: خودکشی، هرگز بهرهبرداری از جان خدادادی نیست، بلکه این سوءاستفاده از بخشش خداوند است; زیرا مقتضای لطف و سپاسگزاری، آن است که بر طبق فرمان و رضایت بخشنده "جان"، از آن بهرهمند شویم; در حالی که خودکشی، مورد مذمت و نهی خداوند متعال است، که میفرماید: "وَلاَ تَقْتُلُوَّاْ أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا;(نسأ،29) و خودکشی نکنید، خداوند نسبت به شما مهربان است." علاوه بر این، در آموزههای حدیثی از ائمه: که در راستای کلام خداوند است، به شدت از خودکشی، نکوهش شده و نسبت به آن وعده عذاب جاودانه داده شده است.(ر.ک: وسایل الشیعه، شیخ حرالعاملی;، ج 29، ص 24، مؤسسه آل البیت / میزان الحکمة، محمدی ری شهری، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج 10، ص 4774، دارالحدیث.) ثالثاً: فقط آیات قرآن کریم و سخنان ائمه: نیست که ما را از خودکشی و انتحار بر حذر داشته، بلکه "عقل" نیز این عمل را ناپسند میشمرد; زیرا عقل، خودکشی را یک نوع ظلم بر خویشتن محسوب کرده که جزء هدر دادن جان بدون هیچ عوضی غیر از عذاب الهی، ثمره دیگری ندارد، نه از نفع مادی برخوردار است و نه از ثواب و پاداش اخروی، هر چند به ظاهر و در یک هنگام، انسان آن را راه حلی برای فرار از مشکلات خویش بپندارد.(رجوع کنید به: گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج 1، ص 114، ضرابی.) ب): ذکر چند نکته قابل توجه است: 1. همان گونه که اشاره کردهاید، خلقت انسان برای رسیدن به "کمال" است، آن هم کمال مطلق که خداوند متعال است یعنی خلق و خوی او خدایی گردد و به حق خلیفه خدا روی زمین باشد. رسیدن به این مرحله که خود دارای مراتبی است، هرگز بدون رنج و مشقت امکان ندارد و اصولاً آزمایشهای الهی که به عنوان "هدف خلقت"، در بعضی از آیات مطرح شده است، در همین راستا قابل تعریف و توجیه است، همان گونه که انبیأ الهی و اولیأ خداوند، هرگز بدون مشقت و زحمت و گذراندن امتحانهای سخت، به آن کمالات الهی نرسیدهاند، در همین زمینه میفرماید: "آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید، بی آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟! همانان که گرفتاریها و ناراحتیها به آنها رسید، و آن چنان ناراحت شوند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند گفتند: "پس یاری خدا کی خواهد آمد؟!" (در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آنها گفته شد:) آگاه باشید، یاری خدا نزدیک است." (بقره، 214)(ر.ک: آل عمران، 142; عنکبوت، 2 / تفسیر المیزان، علامه طباطبائی;، ج 4، ص 30، اسماعیلیان.) و در آیهای دیگر میفرماید: "یَـََّأَیُّهَا الاْ سًِنسَـَنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَیَ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَـَقِیه;(انشقاق،6) ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد." این آیه، بیانگر یکی از اصول زندگی همه انسانها است، اینکه همواره زندگی آمیخته با زحمت و رنج و تعب است حتی اگر هدف رسیدن به متاع دنیا باشد، تا چه رسد به اینکه هدف آخرت و قرب پروردگار باشد، و در واقع این طبیعت زندگی دنیا است.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 26، ص 300، دارالکتب الاسلامیة / تفسیر المیزان، همان، ج 20، ص 242.) 2. در صورت تصور صحیح از "کمال" و توجه به معنای آن، نخواستن "کمال" برای انسان بی معنی است. افزون بر اینکه، انسان فطرتاً و ذاتاً، "کمال طلب" است: نکته مهم این است که او در برخی از اوقات کمال خویش را در مال و قدرت و یا عافیتطلبی و راحتی در این دنیا میپندارد. و در واقع در تشخیص کمال اشتباه میکند، و اساساً اصل آفرینش، یک گام تکاملی عظیم است، یعنی چیزی را از عدم به وجود آوردن که بعد از آن مراحل دیگر تکامل شروع میشود.(ر.ک: تفسیر نمونه، همان، ج 22، ص 389.) و به همین جهت است که انسان، در صورتی که بر خلاف سیر تکاملی نظام آفرینش، قدم بردارد، مجرم است و باید مورد مؤاخذه قرار گیرد. خداوند میفرماید: "وَ أَنَّ إِلَیَ رَبِّکَ الْمُنتَهَیَ;(نجم،42) همه امور به پروردگارت منتهی میگردد."(ر.ک: فاطر، 18.) که حاکی از سیر دائمی تکامل موجودات به سوی پروردگار متعال است.(ر.ک: معارف قرآن، آیت الله مصباح یزدی، ج 1ـ3، ص 169، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;.) 3. سعی قرآن کریم، در آیات فراوانی بر این است که به مردم درس مقاومت و ایستادگی بیاموزد از همین رو "صبر" پیشهگان را به پذیرفته شدن در آزمایشهای الهی، بشارت داده است (بقره، 155ـ156) و یا اهل ایمان را امر به مقاومت در برابر مشکلات و حوادث کرده میفرماید: "از صبر و نماز کمک بگیرید (زیرا) خداوند با صابران است."(بقره، 153)(ر.ک: بقره، 45; انعام، 34.) همه این آیات بیانگر این حقیقت است که، انسان در زندگی دنیا با سختیهای فراوانی مواجه میباشد و طبیعت انسان آن گونه است که در برابر رنج جزع میکند "إِنَّ الاْ سًِنسَـَنَ خُلِقَ هَلُوعًا # إِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعًا # وَ إِذَا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعًا;(معارج،19ـ21) به یقین انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است. هنگامی که بدی به او رسد بیتابی میکند. و هنگامی که خوبی به او رسد، مانع دیگران میشود." صبر، انسان را از جزوع بودن میرهاند و آنچه را که در فطرت الهی انسان میباشد، شکوفا میسازد و آنچه را که در طبیعت مادی اوست، تعدیل میکند.(ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیتالله جوادی آملی، ج 7، ص 74، نشر اسرأ.) پس خداوند، در مقابل مشکلات، توصیه به "خویشتنداری" و مقاومت میکند نه "خویشتن کُشی" و جزع و فزع نمودن.
اضافه کردن دیدگاه جدید