الف) چرا خداوند متعال از همان اول که انسان را خلق کرد، دین کامل به او نداد؟ آیانمی توانست تنها یک شریعت را ایجاد کند تا بقیه پیامبران همان یک
الف) از دیدگاه قرآن کریم دین حق، یکی بیشتر نیست و آن اسلام است "إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الاْ سًِسْلَـَمُ" (آلعمران، 19) دین در نزد خداوند یکی بیش نبوده، اختلافی در آن نیست و بندگان را جز به آن دین مأمور نساخته است و در تمام کتابهایی که بر پیامبران فرستاده، همان دین اسلام را بیان کرده است. اسلامی که عبارت است از تسلیم شدن در برابر حق (اعم از حق در مقام اعتقاد و عمل) به بیان دیگر; "اسلام" آن تسلیمی است که بنده در برابر آنچه از طرف خداوند نازل شده، چه آنچه مربوط به معارف است یا مربوط به احکام، داشته باشد. تفاوت پیامبران در شریعت است. "لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا; (مائده، 48) برای هر یک از شما آیین و طریقة روشنی قرار دادیم." اختلاف در شرایع به کمال و نقص است نه به نحو تضاد و تنافی. این اختلاف هم در اثر تفاوتی است که در استعدادهای امتهای گذشته و کنونی بوده است.(تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 3، ص 121، انتشارات جامعة مدرسین حوزه علمیه قم.) به جهت این که هیچیک از شرایع، جامعیت شریعت اسلام را ندارند; زیرا شریعت اسلام در همة شؤون زندگی از رابطة فرد با خدا گرفته تا روابط اجتماعی افراد، روابط خانوادگی و... دخالت کرده است. انسانهای هر دورهای نسبت به انسانهای دورة قبل، از سطح آگاهی و بینش بیشتری برخوردار بوده و شرایع بعدی نیز از جهت پاسخ گویی به نیازهای بشر، جامعیت بیشتری نسبت به ادیان قبلی خود داشتهاند; پس شرایع بعدی، همیشه از شرایع قبلی کاملتر بودهاند تا به آخرین آنها رسید که برنامة نهایی است; مثل کلاسهای تربیتی و آموزشی که کلاسهای مراحل بالاتر از کلاسهای قبلی خود کاملتر هستند. پیامبران نیز برای این که انسان بتواند در راه پرنشیب و فراز تکامل پیش رود، هر کدام قسمتی از نقشة این مسیر را در اختیار او گذاردهاند تا این که شایستگی پیدا کرد نقشة کلی و جامع تمام راه به وسیلة آخرین پیامبر از سوی پروردگارش در اختیار او قرار گیرد. بنابراین چون شریعت اسلام پیشرفتهترین و کاملترین شرایع است، خداوند برای ما برگزید.(ر.ک: مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 3، ص 169 ـ 195 / تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 5، ص 333، دارالکتب الاسلامیة.) ب) ادیان الهی که بر انبیا نازل شده، همه یک دین، یعنی اسلام بودهاند و اختلاف، در شریعتهاست، و یکی از اختلافهای شریعت اسلام با سایر شرایع در اجمال و تفصیل است; یعنی قرآن، تفصیل دهنده مطالبی است که بهطور اجمال در کتابهای آسمانی آمده بود. ازجمله تفاوتهای دیگر میتوان به موارد ذیل اشاره کرد. 1. احکام شریعت اسلام، کاملاً منطبق با مقتضیات فطری انسان و عقل اوست; ولی شرایع دیگر چنین نیستند; مثلاً انجیل میگوید: اگر کسی به سمت راست صورت شما سیلی زد، سمت چپ صورتتان را هم جلو بگیرید تا بزند; در حالی که قرآن میفرماید: "فَمَنِ اعْتَدَیَ عَلَیْکُمْ....; (بقره، 194) هر کس بر شما تعدّی کرد، همان گونه که بر شما تعدی کرده، بر او تعدی کنید." 2. احکام اسلام، از هرگونه تحریف و تبدیل مصون است; چنانکه قرآن نیز به آن تصریح کرده و میفرماید: "إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحَـَفِظُونَ ; (حجر، 9) ما خود این کتاب را فرود آوردیم و خود نیز نگهبان آن هستیم." ولی در ادیان دیگر اینطور نیست. 3. جامعیت اسلام را هیچیک از ادیان دیگر ندارند; چرا که در همة شؤون زندگی از رابطة فرد با خدا گرفته تا روابط اجتماعی افراد، روابط خانوادگی، روابط فرد اجتماع، روابط انسان و جهان مداخله کرده است.((ر.ک: مجموعه آثار، شهید مرتضی مطهری، ج 3، ص 169 ـ 195 ـ المیزان، علامه طباطبایی، ج 10، ص 64 انتشارات اسلامی ـ تفسیر نمونه، جمعی از نویسندگان، ج 5، ص 335، دارالکتب الاسلامیة)) ب) امامت، استمرار خط نبوت است. خداوند متعال که نوع بشر را برای پیمودن راه کمال و سعادت آفریده همانگونه که باید برای ارائه طریق و رسیدن به مطلوب، پیامبرانی را که متکی به نیروی وحی، و دارای مقام عصمت هستند مبعوث کند، لازم است برای تداوم این راه، بعد از رحلت پیامبران، جانشینان معصومی را برای آنان قرار دهد که جامعه انسانی را در مسأله ارائه طریق و هدایت به سوی مقصد کمک کند; زیرا: 1. عقل انسانها به تنهایی برای تشخیص تمام عوامل و اسباب پیشرفت و کمال کافی نیست. 2. آیین انبیا ممکن است بعد از رحلت آنها دستخوش انواع تحریفات شود، به همین جهت، پاسدارانی معصوم و الهی لازم است تا از آن پاسداری کنند. امام صادقمیفرماید: "در میان ما اهلبیت در هرنسلی، افراد عادلی هستند که تحریف غلو کنندگان را از آن ]اسلام[ نفی میکنند، و دست بدعت گذاران و دین سازان و اهل باطل را کوتاه، و تأویل و تفسیر نادرست جاهلان را کنار میزنند."(اصول کافی، شیخ یعقوب کلینی، ج 1، ص 80، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت.) 3. تشکیل حکومت الهی که انسان را به اهداف مورد نظر برساند، فقط از طریق پیشوایان معصوم امکانپذیر است; زیرا حکومتهای انسانی بنا به شهادت تاریخ، همیشه در مسیر منافع مادی افراد یا گروههای خاص سیر کردهاند.(ر.ک: پیام قرآن، آیتالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 9، ص 38 و 39، مدرسه امیرالمؤمنین.) امام رضا7 دربارة فلسفه امامت میفرماید: "امامت، مقام انبیأ، وارث اوصیأ و جانشینی خدا و پیامبر است ... امام، ماه درخشان و چراغ پرفروغ و نور تابان و ستاره هدایت در تاریکی است..."(اصول کافی، همان، ص 256 و 257.) 4. امامان علاوه بر ولایت تشریعی (مسأله آموزی و قانون گذاری) دارای ولایت تکوینی نیز میباشند زنده بودن امامان تنها برای تعلیم مسایل نیست; بلکه به امر خدا وجود جهانیان بستگی به وجود آنان دارد; "اگر در زمین حجت نباشد در این صورت زمین بجا نماند و فرو ریزد"(اصول کافی، ج 2، ص 54 انتشارات اسوه.) "الذی ببقائه بقیت الدنیا و بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السمأ..."(مفاتیح الجنان، دعای عدیله.) چنین ولایتی را انبیأ گذشته همانند حضرت سلیمان و حضرت عیسی و... داشتند که مرده را زنده میکردند و باد و پرندگان در اختیار آنان بود. این نوع ولایت را هم خداوند; البته کلیتر و مطلقتر به پیامبر و امامان: داده است که در امور تکوینیه به اذن خداوند تصرف مینمایند.(ر.ک: ولایت از دیدگاه قرآن، عبدالرسول احقاقی، ص 152، نشر: مکتب شیعیان / تفسیر نمونه، آیة الله مکارم و همکاران، ج 5، ص 153، دارالکتب الاسلامیة.) 5. فلسفه وجودی امام 7 در واقع همان فلسفه بعثت و ارسال پیامبران الهی به سوی انسان است از جمله: هدایت و راهنمایی بشر به سوی کمال، دعوت به پرستش خداوند یگانه، بشارت و انذار به انسانها نسبت به بهشت و نعمتهای آن ونیز جهنم وعذابهای آن، و.... با این تفاوت که بر امامان معصوم: وحی نمیشود و آنها دارای شریعت نیستند، بلکه استمرار دهندة شریعت خاتم پیامبران الهی میباشند.(ر.ک: بررسی مسائل کلی امامت، ابراهیم امین، ص 63 ـ 65 و 237، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم.) و از طرفی شریعت پیامبر اکرم 9 نیاز به توضیح و تفسیر دارد و مفسر شریعت مبین باید امام معصوم ومبین باشد ; چنانکه پیامبر اکرم 9 فرمود: "من در میان شما دو چیز گران بها را به امانت میگذارم، مادامی که به آن دو تمسک کنید گمراه نمیشوید. کتاب خدا و عترت و خاندانم و این دو از همدیگر جدا نمیشوند، تا آن که بر من وارد شوند در کنار حوض کوثر)."(ر. ک: وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 27، ص 33، مؤسسه آل البیت : قم .) بنابراین برای تفسیر قرآن کریم و سنت پیامبر گرامی 9 مفسرانی که با شرایط لازم باید باشند و برای مردم، احکام اسلامی و سنت و سیرة الهی پیامبر اکرم 9 را توضیح و تفسیر نمایند. 6. امام از آن جا که تمام احکام و قوانین دین را میداند، عقیدههای صحیح و درست را از عقاید باطل و بی اساس میشناسد و متصل به سر چشمه علم غیب الهی است و به تمام حقائق و احکام دین عالم است، چنین کسی بهترین گزینه برای قضاوت و داوری در میان مردم و مؤمنان میباشد امام صادق 7 میفرماید: "خدا بواسطة امامان اهل بیت، دینش را روشن میکند. به وسیلة آنان چشمههای دانش خودش را ظاهر مینماید، هر کس حق واجب امام را بشناسد طعم گوارای ایمان را میچشد، و فضل و زیبایی اسلام را درک میکند. زیرا خدا امام را پرچم هدایت و حجت اهل زمین قرار داد... خدا معرفت بندگان را قبول نمیکند مگر به معرفت امام، امام به مشکلات وحی و معضلات سنن و مشتبهات فتنهها عالم است....".(ر. ک: اصول کافی، محمدبن یعقوب کلینی، ج 1، ص 203. ) و در جایی دیگر میفرماید: "ما قومی هستیم معصوم که خدا اطاعت ما را بر مردم واجب نموده و از نافرمانی ما نهی کرده است. ما بر اهل زمین و آسمان حجت بالغه هستیم."(ر. ک: اصول کافی، همان، ص 269.) 7. امامان معصوم واسطة فیض الهی هستند و همان طور که اشاره شد دارای ولایت تشریعی و تکوینی هستند و در امور تکوینی به اذن خداوند متعال تصرف مینمایند و آگاه به علم غیب و واسطه فیض بین خلق وخالقند.(ر. ک: بررسی مسائل کلی امامت، همان، ص 243 ـ 259.) و... پیامبران گذشته نیز مثل حضرت ابراهیم 7، حضرت عیسی، حضرت موسی: و... نیز دارای مقام امامت، چنان که قرآن کریم دربارة حضرت ابراهیم 7 میفرماید: "وَ إِذِ ابْتَلَیََّ إِبْرَ َهِیمَ رَبُّهُو بِکَلِمَـَتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا....; (بقره، 124) (به خاطر بیاور) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود، و او به خوبی از عهدة آزمایش برآمده، خداوند به او فرمود: "من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم..."." همچنین دارای جانشینی بودند قرآن دربارة جانشین حضرت موسی 7 میفرماید: "وَقَالَ مُوسَیَ لأَِ خِیهِ هَـَرُونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ ;(اعراف، 142) ...و موسی به برادرش هارون گفت: "جانشین من در میان قومم باش. و (آنها را) اصلاح کن! و از روش مفسدان، پیروی منما!"." و...(ر. ک: المیزان، علامه طباطبایی ; ج 1، ص 267 ـ 279، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه فی قم المقدس.)
اضافه کردن دیدگاه جدید