الف) منظور از آیات محکم و متشابه چیست؟ ب) منظور از آیات ناسخ و منسوخ چیست؟
الف) خداوند متعال میفرماید: "او کسی است که این کتاب ]آسمانی[ را بر تو نازل کرد که قسمتی از آن، آیات "محکم" ]صریح و روشن[ است که اساس این کتاب میباشد و قسمتی از آن "متشابه" است; امّا آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند تا فتنهانگیزی کنند و تفسیر ]نادرستی[ برای آن میطلبند; در حالی که تفسیر آنها را ]کسی[ جز خدا و راسخان در علم نمیداند...".(آلعمران، 7) از این آیه، استفاده میشود که آیات قرآن کریم دو دستهاند: الف) محکمات; ب) متشابهات. "محکمات" آیاتِ روشنی هستند که جای هیچگونه انکار و توجیه و سوءاستفاده در آن نیست; امّا "متشابهات" به دلیل بالا بودن سطح مطلب یا گفتگو درباره عوالمی که از دسترس ما بیرون است; مانند علم غیب، جهان رستاخیز و صفات خداوند متعال و... که فهم معنای نهایی و اسرار و پیبردن به کنه حقیقت آنها، به سرمایة خاص علمی نیاز دارد و خداوند متعال میفرماید: فقط خداوند و راسخان در علم، اسرار این آیات را میدانند و برای مردم تشریح میکنند. راسخان در علم عبارتند از: پیامبر و امامان: که از همه اسرار این آیات آگاهند و علما و دانشمندان راستین ـ که به موازین، احکام، عقاید شرعی و به روش تأویل متشابهات آشنایی کافی دارند ـ و هر یک، به اندازه دانش خود از این آیات چیزی میفهمند و برای مردم تشریح میکنند و همین حقیقت است که مردم را برای درک اسرار قرآن به دنبال معلمان الهی و علمای دینی میکشاند; بنابراین، در برخورد با متشابهات، باید به احادیث و تفاسیر علمای راستین مراجعه کرد.(ر.ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 442 و 443 / التمهید، آیةالله معرفت، ج 3، انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیّه قم.) ب) نسخ، در اصطلاح عبارت است از "رفع حکم سابق به وسیلة حکم لاحق که بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشته است; به گونهای که جایگزین آن گردد و امکان جمع میان هر دو نباشد."(علوم قرآنی، آیةالله معرفت، ص 251، نشر التمهید.) حکم سابق را منسوخ (نسخ شده) و حکم لاحق را ناسخ (نسخ کننده) گویند; به عبارت دیگر و برای توضیح بیشتر میتوان گفت: "در هر حرکت اصلاحی و رو به پیش، لازمة تکامل، نسخ برخی از آییننامهها و دستورالعملهاست; زیرا در یک حرکت تدریجی، وجود مراحل پی در پی و تغییر شرایط، لزوم بازنگری در برنامهها را ضروری میسازد; البته این تا موقعی است که آن حرکت، به رشد نهایی و به کمال مقصود نرسیده باشد، و هرگاه برنامه تکامل یافت، مسأله نسخ نیز منتفی میشود; لذا نسخ در یک شریعت تا زمانی است که پیامبر آن شریعت، حیات داشته باشد; و با فوت وی، دیگر جایی برای نسخ باقی نمیماند. نسخ پیاپی در یک شریعت، همانند نسخههای یک پزشک است که با شرایط و احوال مریض تغییر پیدا میکند. نسخة دیروز در جای خود و نسخة امروز نیز در جای خود مفید است; لذا خداوند تعالی در قرآن کریم میفرماید "مَا نَنسَخْ مِنْ ءَایَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَآ أَوْ مِثْلِهَآ;(بقره،106) هر حکمی را که نسخ کنیم یا آن را به دست فراموشی بسپاریم; بهتر از آن یا مانندش را میآوریم." یعنی هرگونه نسخی که صورت میگیرد، در جای خود درست بوده و نسبت به شرایط، رعایت اصلاح شده است.(برای اطلاع بیشتر ر.ک: علوم قرآنی، آیةالله معرفت، ص 250 ـ 266، نشر التمهید.) در وضع احکام به وسیله آیات قرآن، هدفهای مختلفی دنبال میشود که یکی از آنها تشریع حکم است که با نسخ، حکم از بین میرود; ولی هدفهای دیگر، مثل اعجاز آیات، تلاوت آیات و در برخی موارد به عنوان سند تاریخی ـ در موردی که شأن نزول خاصی داشته باشد ـ به حال خود باقی میمانند. بیشتر مفسران قائل به نسخ در قرآن میباشند; امّا در نوع نسخ (نسخ حکم و تلاوت; نسخ تلاوت نه حکم، نسخ حکم نه تلاوت) اختلاف نظر دارند. علمای شیعه، فقط نوع اخیر (نسخ حکم نه تلاوت) را پذیرفتهاند; ولی در تعداد آیات منسوخ هم اتفاق نظری دیده نمیشود; و بیشتر آنها فقط هشت مورد را که بر نسخشان دلیل قطعی و اجماع وجود دارد پذیرفتهاند. آیاتی که نسخ شدند عبارتند از: 1.آیه نجوا;(مجادله،12) 2.عدد مقاتلین;(انفال،65) 3.آیه امتاع; (بقره، 240) 4. آیه جزای فحشا; (نسأ، 15) 5. آیه توارث به ایمان; (انفال، 72) 6. آیات صفح و عفو;(جاثیه،14) 7. آیات معاهده; (نسأ، 89) 8. آیات تدریجی بودن تشریع قتال.(التمهید، آیةالله معرفت، ج 2، فصل ناسخ و منسوخ، انتشارات جامعه مدرسین.) البته باید به این نکته توجه داشت که: معنای حقیقی "نسخ" عبارت است از: "پدید آمدن رأی جدید". نسخی که در وضع قوانین نوین بشری رخ میدهد، از رهگذر کشف مجهولات و یا برخورد با معضلات و تنگناهایی است که ـ در مقام عمل ـ قانونگذاران با آن رو به رو هستند. در هر دو صورت، نسخ و لغو قانون قبلی و وضع و ایجاد قانون جدید، حاکی از ضعف و جهل قانونگذاران، نسبت به قانون و واقعیّتهای عینی و عملی است، ولی این امر در نسخ قوانین الهی، متصور نیست، زیرا خداوند متعال عالِمِ مطلق است و در نسخ احکام او، علم خدا تغییر نمیکند، بلکه ـ چون احکام، تابع مصالح و مفاسد هستند، مصالح و مفاسدند که تغییر میکنند، به طوری که گاهی اقتضای حکم وجوب و استحباب و گاهی اقتضای حکم حرمت و کراهت دارند. خداوند، با در نظر گرفتن همین مصلحتها و مفسدهها است که ارادهاش به ایجاد یک قانون تعلق میگیرد، به همین جهت، در پارهای از موارد که مصلحت یا مفسده در یک امری، همیشگی نبوده و محدود به زمان خاصی است، روشن است که ارادة خدا نیز از همان ابتدای امر، به صورت موقت و محدود به آن قانون، تعلق میگیرد; پس نسخ احکام شرعی، در تمام مواردش، به محدودیت مصلحت یا مفسدة موجود، باز میگردد که با پایان یافتن مصلحت و مفسده، پایان تعلق ارادة الهی به آن کشف میشود. بدیهی است که خداوند از همان آغاز، زمان پایان مصلحت یا مفسده و در نتیجه پایان یافتن حکم قدیم و آغاز حکم جدید را، میدانسته است.(درسنامة علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، ص 412، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، حوزه علمیه قم.)
اضافه کردن دیدگاه جدید