الف) رویکرد آیههای خداوند با انسان، در قرآن کریم چگونه شناسانده شده است؟ ب) راههای شناخت آیات خداوندی و راه برون رفت از "غفلت" از د
الف): چند جهت قابل ملاحظه است: 1. در سرشت انسان، علاوه بر عناصر مادّی که در جماد و گیاه و حیوان وجود دارد، عنصری ملکوتی و الهی نیز موجوداست. انسان ترکیبی است از طبیعت و ماورأ طبیعت، از ماده و معنی و به عبارتی از جسم و جان. میفرماید: "الَّذِیَّ أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُو وَ بَدَأَ خَلْقَ الاْ ?ًِنسَـَنِ مِن طِین # ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُو مِن سُلَـَـلَةٍ مِّن مَّآءٍ مَّهِینٍ # ثُمَّ سَوَّغهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِه;(سجده،7ـ9) او همان کسی است که هر چه آفرید نیکو آفرید، و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد # سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بی قدر آفرید # سپس (اندام) او را موزون ساخت و روح الهی در وی دمید." قرآن کریم، با پرداختن به هر دو جنبه انسان، از طبیعت او به اجمال سخن گفته و میگذرد، امّا در جنبه ماورأ طبیعی و معنوی که اصل حقیقت انسان و همان روح الهی است و تمام فضیلتها و رذیلتهای اخلاقی، ایمان و کفر و تجسم اعمال و بسیاری از حقیقتهای دور از دسترس علوم بشری، به این جهت تکیه و تأکید فراوان دارد. 2. قرآن کریم، کتاب وجودی انسان را در دو مقام تدوین میفرماید: در مقام نخست، از هویّت انسان سخن میگوید و او را "حیّ متألّه" میداند، یعنی زندهای که حیات او در ظهور الهیت و تجلّی اسمای حق میباشد و مقام دوم، در این مورد است که این گوهر ملکوتی انسان، که همان "حیات متألّه" است، چگونه بارور و شکوفا شده و راه رسیدن وی به کمالات انسانی، کدام است شرایط و موانع سخت در این راه چیست و بالأخره همرهان و رهزنان این راه چه گروهند.(ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن کریم، صورت و سیرت انسان در قرآن، آیت اللّه جوادی آملی، ج 14، ص 31ـ39.) 3. عالیترین مدحها و بزرگترین مذّمتها و نکوهشهای قرآن دربارة انسان است. پارهای از آن ستایشها عبارتند از: ـ دارای کرامت الهی، میفرماید: "وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِیَّ ءَادَمَ...وَ فَضَّلْنَـَهُمْ عَلَیَ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً ;(اسرأ،70) ما آدمی زادگان را گرامی داشتیم... و آنها را بر بسیاری از موجوداتی که خلق کردهایم، برتری بخشیدیم." ـ خلیفه خداوند در روی زمین، میفرماید: "وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَغکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الاْ ?َرْضِ خَلِیفَة;(بقره،30) (به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین جانشینی ]=نمایندهای[قرار خواهم داد." ـ معلم فرشتگان; میفرماید: "قَالَ یَـََّـ ?‹َادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآغهِم;(بقره،33)فرمود: ای آدم! آنان را از اسامی (و اسرار) این موجودات آگاه کن." ـ متعلم ازجانب خداوند متعال; میفرماید: "عَلَّمَ الاْ ?ًِنسَـَنَ مَا لَمْ یَعْلَمْ ;(علق،5) به انسان آنچه را نمیدانست یاد داد." ـ جهان در تسخیر انسان; میفرماید: "وَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَـَوَ َتِ وَ مَا فِی الاْ ?َرْضِ جَمِیعًا مِّنْه;(جاثیه،13) او آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خودش مسخّر شما ساخته." ـ انسان در بهترین صورت، "لَقَدْ خَلَقْنَا الاْ ?ًِنسَـَنَ فِیَّ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ;(تین،4) ما انسان را در بهترین صورت و نظام آفریدیم." و صفاتی نظیر امانت دار الهی، سجود ملائکه و... و قسمتی از نکوهشهای الهی نسبت به انسان، عبارتند از: ـ "إِنَّ الاْ ?ًِنسَـَنَ لَظَـلُومٌ کَفَّارٌ ;(ابراهیم،34) انسان، ستمگر و ناسپاس است." ـ "وَ کَانَ الاْ ?ًِنسَـَنُ عَجُولاً ;(اسرأ،11) و انسان، همیشه عجول بوده است." بُخل; میفرماید: "بگو: اگر شما مالک خزاین رحمت پروردگار من بودید، در آن صورت (به خاطر تنگ نظری) امساک میکردید، مبادا انفاق، مایه تنگدستی شما شود و انسان تنگ نظر است."(اسرأ،100) ـ متکبر; میفرماید: "هنگامی که به انسان نعمت میبخشیم، (از حق) روی میگرداند و متکبرانه دور میشود; و هنگامی که (کمترین) بدی به او میرسد، (از همه چیز)مأیوس میگردد."(اسرأ،83) ـ حریص; میفرماید: "به یقین، انسان حریص و کم طاقت آفریده شده است # هنگامی که بدی به او رسد بی تابی میکند # و هنگامی که خوبی به او رسد، مانع دیگران میشود (و بخل میورزد)."(معارج،19ـ21) ـ متمایل به گناه; میفرماید: "(انسان شک در معاد ندارد) بلکه او میخواهد (آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قیامت) در تمام عمر گناه کند."(قیامت،5) و در برخی آیات، او را موجودی طغیانگر (علق،6)، در زیان و خسران (عصر،2)، نادان (احزاب،72)، مجادلهگر (کهف،54) و... معرفی مینماید. در واقع، تمام این صفات نکوهیده، به طبیعت انسان باز میگردد و منشأپیدایش این اوصاف رذیله، همان جاذبههای طبیعی انسان است; چنان که منشأ تمام آن صفات نیکو، جذبههای فراطبیعی اوست که همان گوهر ملکوتی و هویت او میباشد جهاد اکبر، صحنه نبرد میان این دو دسته صفات است. و تنها انسان است که نه همانند فرشته، تنها از فراطبیعت سهم داشته باشد و نه همتای گیاهان و حیوانات، فقط درگیر محدودة طبیعت باشد، بلکه از خاک و گل، آغاز میشود و تا اوج ملاقات با پروردگار، پرّان میگردد. میفرماید: "ای انسان! تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد."(انشقاق،6) و به عبارتی، انسان با ایمان و عمل صالح و کوشش و تلاش در راه خداوند به آن صفات و کمالات دسترسی پیدا میکند، و انسانِ منهای ایمان همان انسان ناقص است که دارای صفاتی همچون حرص و خونریزی، بخل،کفر و بالاخره از حیوان پستتر خواهد بود.(ر.ک:تفسیر موضوعی قرآن کریم، صورت و سیرت انسان در قرآن، همان، ج 14، ص 73ـ86 / مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج 2، ص 267 به بعد، انتشارات صدرا / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 8، ص 239، دارالکتب الاسلامیة.) ب ـ 1. قرآن کریم، برای شناخت آیات خود و به طور کلی، شناخت حقیقت، راههای مختلفی را ذکر کرده و میفرماید: "سَنُرِیهِمْ ءَایَـَتِنَا فِی الاْ ?َفَاقِ وَ فِیَّ أَنفُسِهِمْ حَتَّیَ یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ;(فصلت،53) به زودی نشانههای خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان میدهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است." "آیات آفاقی" مانند آفرینش خورشید و ماه و ستارگان با نظام دقیق حاکم بر آنها است و همچنین آفرینش انواع جانداران و گیاهان و کوهها و دریاها و... با تمام عجایب و شگفتیهایشان. "و آیات انفسی" مانند آفرینش دستگاههای مختلف جسم انسان و نظام آن و از آن فراتر، اسرار و شگفتیهای روح انسان است که غیر طبیعی است و معرفتی درونی میباشد.(ر.ک: (ذاریات،23) تفسیر نمونه، همان، ج 22، ص 330، و ج 20، ص 330 / المیزان، علامه طباطبایی;، ج 6، ص 170، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان.) به طور کلی راههای شناخت، از منظر قرآن، عبارتند از: 1. راه حسی، که این راه برای همگان باز است و قرآن کریم بر لزوم استفاده از حسّ و مشاهدة به جهان طبیعت، به عنوان یک منبع شناخت تأکید دارد. آیهی فوق (فصلت،53) و آیات فراوانی، انسان را دعوت به دقت و نظر در جهان طبیعت اطراف خود میکند.(ر.ک: ق، 6; غاشیه، 17ـ20; طارق، 5ـ6; شعرأ، 7 و...) 2. راه عقل و خرد که خواصّ مردم توان پیمودن آن را دارند. میفرماید: "کَذَ َلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ ءَایَـَتِهِی لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون;(بقره،242) این چنین خداوند آیات خود را برای شما شرح میدهد، شاید اندیشه کنید." آیات بسیاری در قرآن کریم، آدمیان را به تعقل و تدبر ترغیب کرده و میفرماید: "أَفَلاَ تَعْقِلُون" آیا تعقل نمیکنید؟!(ر.ک: بقره، 44 و 76; آلعمران،65; انعام،32; اعراف، 169 و...) اگر راه عقل نبود و یا معصوم نمیبود، فرمان بر پیمودن آن سودی نداشت و مؤاخذه بر ترک آن بی جهت بود.(ر.ک: معرفتشناسی در قرآن، همان، ص 264.) 3. راه فطرت و شعور باطن، یعنی آن چه را که انسان در خود مییابد و در درون جان او وجود داشته و از آن الهام میگیرد و نیاز به فراگیری ندارد که گاهی از آن به "قلب" تعبیر میشود که یکی از شاخهها و ثمرههای شجره روح انسان است. مثلاً میفرماید: "وَ نَفْسٍ وَ مَا سَوَّغهَا # فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَغهَا ;(شمس،7ـ8) و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را (آفریده و) منظم ساخته # سپس فجور و تقوا (شرّ خیرش) را به او الهام کرده است."(ر.ک: روم، 30; انبیأ، 64.) 4. راه وحی، که این راه مختص به انبیای الهی است که با عصمت همراه بوده و از آسیب سهو و نسیان و خطا، مصون است. اگر "عقل" و "فطرت" و وجدان و "تجربه" را به منزله نورافکنهای راه بدانیم، "وحی" هم چون خورشید عالم تاب است. و آیات در این مورد بسیار فراوان است میفرماید: "وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلآ رِجَالاً نُّوحِیَّ إِلَیْهِم;(نحل،43) و پیش از تو، جز مردانی که به آنها وحی میکردیم،نفرستادیم."(ر.ک: حدید،25; شوری،52.) 5. راه کشف و شهود: که همان راه تهذیب و تزکیه است و فقط برای عارفان گشوده شده و در اثر آن بعضی از حقایق جهان غیب کشف و شهود میشود. خداوند میفرماید: "کَلآ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقِین # لَتَرَوُنَّ الْجَحِیمَ ;(تکاثر،5ـ6) چنان نیست که شما خیل میکنید، اگر شما علم الیقین (به آخرت) داشتید (افزونطلبی شما را از خدا غافل نکرده) # قطعاً شما جهنم را مشاهده میکردید."(ر.ک: پیام قرآن، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج، ص 125ـ294، انتشارات نسل جوان / تفسیر موضوعی قرآن کریم، معرفتشناسی در قرآن، آیت اللّه جوادی آملی، ج 13، ص 215 و 278ـ283، مرکز نشر اسرأ.) 2. یکی از راههای فهم برون رفت از غفلتها، از منظر قرآن، "ذکر" است، یاد خدا بر تمام اقسامش، اعم از لسانی، قلبی، جوارحی. ذکر و یاد خداوند در تمامی حالات میفرماید: "الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیَـَمًا وَقُعُودًا وَعَلَیَ جُنُوبِهِم;(آلعمران،191) همانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد میکنند." یاد نعمتهای پروردگار، که در واقع یاد خداوند است، موردتأکید قرآن کریم است، همچنان که بر یادآوری تاریخ پیشینیان نیز به عنوان یکی دیگر از عوامل غفلت زا، یاد فرموده است.(ر.ک: کهف، 28; یونس، 92; احزاب، 9; آلعمران، 135; مریم، 41 و 51 و 54.)
اضافه کردن دیدگاه جدید