از نظر قرآن، چگونه بفهمیم، هنگامی که با خداوند صحبت میکنیم، ابلیس به سخنان ما گوش نداده و از آن سوء استفاده نمیکند؟
در این باره چند نکته قابل توجه است: 1. قرآن کریم، تصریح فرموده که شیطان و همکارانش، انسان را میبیند; میفرماید: "یَـَبَنِیَّءَادَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَـَن....إِنَّهُو یَرَغکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُو مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُم;(اعراف،27) ای فرزندان آدم! شیطان را نفریبد...چه این که او و همکارانش شما را میبینند و شما آنها را نمیبینید." آری شیطان بعد از رانده شدنش از دستگاه خداوند و درخواست عمر طولانی، خود چنین میگوید: "اکنون که مرا گمراه ساختی، من بر سر راه مستقیم تو کمین میکنم # سپس از پیش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان میروم و بیشتر آنان را شکرگزار نخواهی یافت."(اعراف،16ـ17)(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 6، ص 109 و ص 137، دارالکتب الاسلامیة.) که همه این تعبیرها، کنایه از این است که شیطان، بیشتر انسانها را محاصره کرده و به هر وسیلهای برای گمراهی و وسوسه او آنها میکوشد. 2. از ظاهر آیات قرآن، استفاده میشود که هر چند وسوسهی شیطان، جنبهی عمومی داشته و در هر حالی همگی بندگان را در بر میگیرد "الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ ;(ناس،5) آن که در درون سینهی انسانها وسوسه میکند." ولی گمراه کردن اغوای او دامن مخلصان را نمیگیرد." خداوند میفرماید: "]شیطان[ گفت: به عزتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد # مگر بندگان خالص تو، از میان آنها."(ص،82و83). بنابراین آنچه که گذشت، شیطان علاوه بر این که ما را میبیند و از صحبت ما با پروردگار، با خبر است، کار مهّم او اغواگری، وسوسه کردن و خلاصه، بازداشتن و یا غفلت از یاد خدا، حتی به هنگام مناجات ما با خداوند متعال است. ]ملاحظه کنید: (انعام،68); (مائده،91); (عنکبوت،38)[ خداوند میفرماید: "هنگامی که قرآن میخوانی، از شرّ شیطان رانده شده، به خدا پناه بر." (نحل،98); این خود بیانگر این است که شیطان، حتی به هنگام تلاوت قرآن، از نوعی ارتباط با خدا است، از سوء استفاده و وسوسهگری و آلوده کردن عقل و قلب انسان، دست نمیکشد. 3. اعمال انسانها باعث میشود که زمینههای نفوذ شیطان فراهم شود و اِلاّ از او جز دعوت و تشویق به اعمال زشت، کار دیگری بر نمیآید، همان گونه که خود در روز قیامت چنین میگوید: "من بر شما تسلطی نداشتم، جز این که دعوتتان کردم و شما دعوت مرا پذیرفتید; بنابراین، مرا سرزنش نکنید، خود را سرزنش کنید."(ابراهیم،22) اگر راههای نفوذ شیطان را، نسبت به قلب و اعمال خویش، ببندیم، دیگر راهی برای سوء استفاده و وسوسهگری شیطان باقی نمیماند. برخی راههای نفوذ او به هنگام مناجات با خدا، از این قرار است: ـ ریا: اگر انسان در میان مردم، به مناجات با حق بپردازد، شیطان میکوشد تا او را با "ریا" که خود نوعی شرک است، وادار نماید; خداوند متعال، یکی از ویژگیهای منافقان را، که ریشه شیطانی دارد، همین دانسته و میفرماید: "وَإِذَا قَامُوَّاْ إِلَی الصَّلَوَةِ قَامُواْ کُسَالَیَ یُرَآءُونَ النَّاسَ وَلاَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ إِلآ قَلِیلاً ;(نسأ،142) و هنگامی که به نماز برمیخیزند، با کسالت برپا شده و در برابر مردم ریا میکنند و خدا را جز اندکی یاد نمینمایند." بنابراین آیة شریفه، افزون بر "ریا"، "کسالت" و تنبلی در اقامه نماز و "کم کردن یاد خدا" نیز دو علامت نفوذ شیطان شمرده شده است. ـ عجب: این که به هنگام عبادت، انسان عمل خود را در برابر خداوند، خیلی بزرگ پندارد و به آن مغرور شود. ـ یأس: ناامیدی از اجابت خداوند در هنگام مناجات حق یکی از حیلههای شیطانی است; خداوند میفرماید: "از رحمت خدا مأیوس نشوید که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند."(یوسف،87) ـ بسنده کردن به الفاظ: غفلت از روح دعا و اکتفأ به کارهای ظاهری و بیروح و با بیتوجهی با خداوند مناجات کردن، یکی دیگر از شیوههای شیطانی است. چکیده سخن این است که: با مسدود کردن این راهها، میتوان فهمید که دیگر راهی برای سوء استفاده شیطان باقی نمانده; البته همه اینها، با پناه بردن (= استعاذه) واقعی به حق، از شرّ شیطان، میسّر است است، نه اینکه تنها به ذکر "اعوذ بالله من الشیطان الرجیم" اکتفأ کنیم.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 11، ص 396 و ج 7، ص 61، دارالکتب الاسلامیة.) در روایات اهلبیت: نیز بر راههای نفوذ شیطان، به طور کلی، اشاره شده است.(ر.ک: میزان الحکمة، محمد محمدی ریشهری، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج 6، ص 2755، ح 9401، دارالحدیث.)
اضافه کردن دیدگاه جدید