آیا با مرگ مغزی و ادامة کار قلب، روح از بدن جدا میشود یا خیر؟
یکی از مسایل جدید که با انقلاب در تحقیقات علمی و اکتشافهای جدید پزشکی در قرن بیستم در زمینه علوم پزشکی به وجود آمده است، مسألة مرگ مغزی افراد و پیوند اعضا در این هنگام است. در این پاسخ نامه به اختصار به ابعادی از این مسأله اشاره میکنیم: حیات و مرگ از منظر قرآن کریم و روایاتقرآن کریم در آیات بسیاری از دو پدیدة حیات و مرگ که عجیبترین پدیدههای عالم آفرینش است، سخن به میان آورده است. از جمله این که "حیات و مرگ به دست خدا است"(ملک،2) و اوست که جان میدهد و جان میگیرد"(بقره،258). در منطق قرآن حیات مطلقاً فیضی عالی و بالاتر از افق جسم محسوس است. از آیات و روایات استفاده میشود که حیات در انسان با نفخ روح آغاز و مرگ با جدا شدن روح از بدن واقع میشود. مرگ مغزیدر قوانین پزشکی، مرگ مغزی به "توقف غیر قابل بازگشت همة اعمال مغزی" تعریف شده است. این تعریف دو نکته مهم دارد: 1. لازم است علتی واضح و روشن بر غیر قابل بازگشت بودن اعمال مغز وجود داشته باشد، مانند اصابت گلوله به جمجمه یا متلاشی شدن آن بر اثر تصادف و... 2. باید همة کارکردهای مغز; یعنی اعمال مخ (نیمکرههای مغزی) و ساقة مغز دچار وقفه شده و همه واکنشهای ساقه مغز مختل شده باشد. بر اساس نظر پزشکان متخصص، این حالت با چهار یا پنج دقیقه وقفه در رساندن خون و اکسیژن به مغز انسان، پدید میآید. در چنین وضعیتی پزشکان معتقدند، هیچ گونه امیدی برای بازگشت به زندگی وجود ندارد. مراحل حیاتحیات آدمی که فقدان آن مرگ نامیده میشود، دارای مراحلی است: 1. حیات انسان در حال بیداری همراه حس، حرکت و شعور; 2. حیات جسدی به هنگام خواب با مراتب متفاوت; 3. حیات عضوی یا همان باقی ماندن حیات در برخی اعضای بدن پس از از بین رفتن مراکز عالی مغز که میتوان از آن به حیات نباتی تعبیر کرد. 4. حیات بافتی که در سلولهای بدن انسان موجود است; 5. حیات سلولی که در آزمایشگاهها یک سلول را در ظروف شیشهای نگه میدارند. رابطه روح و بدنبشر از زمانهای بسیار دور علاقهمند به شناسایی حقیقت روح و رابطة بین روح و بدن خود بوده است. برخی قلب انسان را کانون روح حیوانی میدانند و حیات را منوط به کارکرد قلب میدانند. گروه بیشتری از دانشمندان، برآنند که روح انسانی گوهر مجرد از ماده و عوارض جسمانی است و تعلق آن به بدن، تعلق تدبیر و تصرف است و بس، و بدن تحت تأثیر مستقیم آن قرار دارد. وظیفهای هم که روح بر حسب توصیف آثارش بر عهده دارد، در واقع همان وظیفهای است که بنابر تصریحهای پزشکان معاصر، مراکز عالی مغز بر عهده دارند و در واقع مغز محل و مرکز پذیرش آثار نفس انسانی و ابزار کار روح است و روح با مراکز عالی مغز بر بدن انسان تأثیر میگذارد و در قلمرو بدن حکم میراند. زمان جدا شدن روح از بدنبر اساس نظریه کانون بودن قلب برای روح، تا هنگامی که قلب انسان کار میکند، روح از بدن خارج نشده و به فرد حادثه دیده میّت گفته نمیشود. اما بر اساس نظریه دوم، هر گاه مراکز عالی مغز بمیرد، روح از بدن جدا میشود، چون با مرگ مراکز عالی مغز، استعداد و قابلیت لازم برای تصرف روح در بدن زایل میشود و صرفاً حیات نباتی برای انسان باقی میماند. از این رو، تنها فقهایی که این نظریه را پذیرفتند پیوند اعضا را با مرگ مغزی اجازه دادند.(ر.ک: مرگ مغزی و پیوند اعضا از دیدگاه فقه و حقوق، حسین حبیبی، ص 37ـ59، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.)
اضافه کردن دیدگاه جدید