آیا این گفته صحیح است که آیة 41 سورة حجر، در اصل "هذا صراطُ عَلِی مستقیم" بوده است؟ لطفاً توضیح دهید و در صورت صحت، مدرک آن را بیان نمایید.
به نظر علمای شیعه آیات و سورهها و همة حروف و کلمات و حرکات و سکنات قرآن موجود، همان است که بر پیامبر اکرمنازل شده و هیچ گونه، تحریفی در ظاهر آن رخ نداده و نخواهد داد. حال اگر در خصوص آیهای، همانند آیهای که شما در پرسش آوردید، روایتی با سند صحیح پیدا شود، که ظاهر آن دلالت کند بر این که اصل آیه چیز دیگری بوده است، در این حال ما دست از ظاهر آیه برنداشته، بلکه روایت را بر ذکر مصداق و یا تأویل و تفسیر آیه حمل میکنیم و اگر چنین کاری انجام ندهیم، در واقع، با سوء برداشت خود از روایت، هم اتّهام تحریف ظاهری یا لفظی قرآن را پذیرفتهایم وهم به معصومتهمت زدهایم. علامه بحرانی(ره) در کتاب "البرهان فی تفسیر القرآن" در ذیل آیة 41 سورة حجر، چهار حدیث نقل مینماید و ما در اینجا برای رعایت اختصار به ترجمه و توضیح حدیث اکتفا میکنیم. 1. هشام بن حکم از امام صادقنقل میکند که: امامدر مورد معنای آیه فرمودند: "هذا صراط علیّ مستقیم" است. 2. ابوحمزه ثمالی میگوید از امام صادقپرسیدم از قول خدای عزوجل: "قال هذا صراطٌ علی مستقیم" امام فرمودند: به خدا قسم آن علیاست و او به خدا سوگند میزان و صراط مستقیم است.( البرهان فی تفسیر القرآن، علامه بحرانی (ره)، ج 2، ص 342، ذیل آیة 41 سورة حجر، انتشارات برادران علمی. ) از ظاهر دو روایت میتوان فهمید که امامدر مقابل بیان مصداق و یا تأویل آیه بوده و نمیخواستند بگویند که آیه اشتباه است، زیرا لازمة این سخن، قبول تحریف است. از طرفی در روایات معتبر دیگر بیان شده که نام هیچیک از ائمه اطهار: در قرآن ذکر نشده است. ابوبصیر (ره) از امام صادقمیپرسد: مردم میگویند چرا خداوند فرموده است: "اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم" ولی نامی از علیو خاندان او نبرده است حضرت فرمود: "در قرآن فریضة نماز نازل گردید، ولی از رکعات و شرایط آن نامی برده نشد، تا آن که پیغمبر9 خود بیان نمود." در این روایت شریف، این اصل تثبیت شده است که قرآن، جای بیان اصول و کلیات فرایض و احکام است و بیان فروع و جزئیات بر عهدة پیامبر9 است، در نتیجه امامتقریر فرمود که در قرآن نامی از علیو خاندان او نیامده، زیرا بیان آن وظیفه پیغمبر9 بوده است به همین علت هرگونه روایت که حاکی ازبودن اسم علیو خاندان او در قرآن و سپس ساقط شدن آنها ازقرآن باشد، بر اساس این روایت، مردود و باطل شناخته میشود.( ر. ک: تاریخ قرآن، آیت الله محمد هادی معرفت، ص 159 و 164، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت). )
اضافه کردن دیدگاه جدید