چرا در قرآن کریم، از "تقوا" فراوان سخن گفته شده، اما از "ورع"، "زهد" و برخی از مسائلی که در زبان روایات بیان شده، سخنی به میان نیامده است
در اینباره توجه به دو نکته ضروری است: 1. "تقوا"، مفهومی عام است که بر همه یا بسیاری از کارهای خوب از قبیل زهد و ورع اطلاق میشود; به بیان دیگر، تقوا در قرآن، عامل سعادت و رستگاری انسان معرفی شده است; این عامل، ممکن است مصادیق فراوانی داشته باشد که زهد و ورع، از آن جملهاند; برای مثال قرآن کریم میفرماید: "این کتاب، بدون تردید راهنمای پرهیزگاران است" (بقره،2) در آیة شریف، "تقوا" و "متقین"، یک مفهوم کلی است که در آیات بعدی، مصادیق، مشخصات و صفات برجستة آن، مانند: ایمان، نماز، انفاق، و یقین را یکی پس از دیگری یادآوری فرموده در آخر هم خبر میدهد که فقط آنان رستگار هستند: "أُوْلَغکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ;(بقره،5) اگر در این آیات، ایمان، نماز، انفاق، یقین و... از مصادیق "تقوا" به شمار آمده است، در آیات دیگر، زهد، ورع و... از مصادیق آن به حساب آمده است: "این سرای آخرت را از آنِ کسانی قرار خواهیم داد، که در این جهان نه خواهان برتری جویی و نه خواهان فساد هستند و سرانجامِ نیک از آنِ پرهیزگاران است."(قصص،83); "تا بر آن چه از دستتان میرود، اندوهگین نباشید و به آن چه به دستتان میآید، شادمانی نکنید و خدا هیچ متکبّر خودستایی را دوست ندارد."(حدید،23) بی توجهی و دل نبستن به دنیا که در آیات بالا به آن اشاره شده است، همان زهد و ورعی است که از مصادیق دیگر تقوا است. بنابراین، سفارشهای فراوان به تقوا که یک مفهوم عام و فراگیر است و عامل مهم و تعیین کننده در سعادت انسان میباشد، امری بدیهی است. 2. اگرچه در قرآن کریم، واژههای "زهد" و "ورع" استعمال نشده است، اما آیات فراوانی وجود دارد که در واقع، به زهد و ورع اشاره دارد; آیات (قصص،83) و (حدید،23) که در بالا یادآور شدیم، دو نمونه از آن است. اگر زهد و ورع، به معنای سادگیِ زندگی و حذف تجملات و اسیر نشدن در چنگال مال و مقام است، میتوان گفت، این مهم، یکی از پیامهای کلی قرآن کریم است که آیات فراوانی با تعابیر گوناگون، به آن اشاره دارد.(ر.ک: اخلاق در قرآن، آیت اللّه مصباح یزدی، ج 1، ص 71ـ78، انتشارات مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی; / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 23، ص 386، دارالکتب الاسلامیة.)
اضافه کردن دیدگاه جدید