با توجه به آیة شریفة قرآن کریم که میفرماید: "تقوا پیشه کنید تا رستگار شوید."; وقتی دربارة متّقین چنین موضعی اتخاذ کرده است (که شرط نجات آنان
1. مفهوم آیة اشاره شده در سؤال، این نیست که شرط رستگار پرهیزگاران، تقواپیشگی است; بکله شرط رستگاری انسانها، تقوا است; برای مثال، در آیة 100 سورة مبارکة مائده آمده است: "فَاتَّقُواْ اللَّهَ یَـََّأُوْلِی الاْ ?َلْبَـَبِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُون; ]از مخالفت[ خدا بپرهیزید ای صاحبان خرد، شاید رستگار شوید." 2. آیاتی، مشابه آن چه در سؤال آمده در قرآن کریم، وجود دارد، مانند: "یَـََّأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوَّاْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِی وَالْکِتَـَبِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَیَ رَسُولِه;(نسأ،136)، ای کسانی که ایمان آوردهاید! به خدا و پیامبرش، و کتابی که بر او نازل شده، ایمان بیاورید، در آیات فوق به مؤمنان خطاب شده است که ایمان بیاورید. این گونه سخن گفتن، توصیه به استمرار و دوام بخشیدن به ایمان است و باید به جای از دست دادن ایمان، آن را افزون بر استمرار، تقویت هم بکنیم. 3. با فرض این که در موضوع تقوا نیز، چنین آیهای باشد، منظور، استمرار و تقویت تقوا خواهد بود و این، هیچ گاه به مفهوم ایجاد روحیة ناامیدی در گنهکاران نیست و مخاطب این آیات، پرهیزگارانند نه گنهکاران هم چنین سفارشی به متقین است که عنصر تقوا را هم چون گوهری گرانمایه در دو محور استمرار و تقویت، حفظ کنند و از کف ندهند. 4. نکتة مهم دیگر آن که در آیاتی از این است که سفارشی از قرآن کریم دربارة آن آمده است، در انتهای سفارشهای مزبور، واژههایی از قبیل: لعلّکم تفلحون، لعلّکم تتّقون،... شدهاند. بیان مکرّر این واژهها به این جهت است که انسان، موجودی مختار میباشد و چنان چه خود، راه تقوا و... را برگزیند، رستگار میشود. خداوند او را ذاتاً مختار آفریده و هیچ گاه در حوزه اختیار او مداخله نمیکند، بلکه تنها راه را نشان میدهد و به پیمودن راه سفارش مینماید، و این انسان است که باید خود، آن راه را انتخاب کند و در مسیر آن حرکت نماید; از این رو، تعبیر به "لعلکم تفلحون; شاید که رستگار شوید."، بدان جهت است که در این صورت انتخابگر، خود انسان است نه خدا. 5. افزون بر نکات اشاره شده، توجه به این نکته ضروری است که از آیات دوم تا پنجم سورة مبارکه بقره چنین استفاده میشود که: الف ـ پرهیزگاران، همان مؤمنانند; یعنی این گونه نیست که متّقین مانند محسنین، خاشعین، مخلصین، خود، وصف طبقة معین باشد، بلکه صفتی است که پس از تحقق ایمان، در تمام مراحل آن پیدا میشود. دلیل این سخن آن است که خداوند آن صفت خاص را برای طبقه مخصوصی از مؤمنان قرار نداده، بلکه به گونه مشترک، به همة آنان، با همة اختلاف درجاتی که دارند، نسبت داده است; یعنی پنج صفت در آیههای یاد شده که عبارتاند از ایمان به غیب، بر پا داشتن نماز، انفاق از آن چه خدا داده، ایمان به آن چه بر پیامبرانش نازل گردیده و یقین به آخرت، همه مشمول عنوان تقوا هستند. ب ـ قرآن کریم پر از بیان صفات فوق، فرموده است که: این گروه، متصف به صفات پنجگانه مزبور، مشمول یک نوع هدایت الهی هستند; یعنی اگر واجد این صفاتند، بر اثر این است که آن هدایت الهی، شامل حال آنها است و قرآن را هادی این پرهیزگاران قرار داده است. از این گونه سخن گفتن نتیجه میگیریم که پرهیزگاران میان دو هدایت قرار دارند; یکی هدایت اولیه (سلامت فطرت) که با آن جزء پرهیزگاران شدند، و دیگر هدایتی که خداوند پس از احراز مقام تقوا به آنها ارزانی میدارد و آن هم به وسیلة قرآن است; به دیگر بیان، پرهیزگاران با پیمودن گام اول هدایت، با بهرهگیری از دستمایه فطرت سالم، حقیقت دیگری بر آنها افاضه میشود که آن هم هدایت دیگری است که به آنها داده میشود. عین همین دو مرحله، شامل حال منافقان و کافران هم میشود یعنی آنان دستخوش دو گمراهی میگردند. گمراهی اول که شکلگیری صفات زشت و ناپاک، مانند کفر و نفاق در آن شده و گمراهی دوم، پس از آن پیدا میشود، چنان که خداوند دربارة کافران میفرماید: "خَتَمَ اللَّهُ عَلَیَ قُلُوبِهِمْ وَ عَلَیَ سَمْعِهِمْ وَ عَلَیََّ أَبْصَـَرِهِمْ غِشَـَوَةٌ;(بقره،7)، خدا بر دلها و گوشهای آنان مهر نهاده ]که حقایق را نمیفهمند و نمیشنوند[ و بر چشمهای آنها پردهای است که حقایق را نمیبینند."
اضافه کردن دیدگاه جدید