الف ـ جوانی هستم علاقهمند به عرفان و مقید بعضی احکام شرعی میخواهم بدانم آیا همیشه همزمان دو نفر را میتوان دوست داشت; هم خدا را و هم...
الف ـ عرفان مورد نظر اسلام با آنچه در برخی مکاتب مصطلح شده، تفاوت دارد. عرفان اسلامی همان شناخت خداست که از راههای مختلفی حاصل میشود و از جملة راهها مطالعة کتابهایی معتبر دربارة خداشناسی و مقید شدن به احکام دینی است. برخی عارفان بزرگ "ترک گناه" را یگانه راه وصول به عرفان حقیقی و شناخت خدای متعال میدانند(ر.ک: فریادگر توحید (پندها و حکایات زندگی عارف واصل آیت اللّه العظمی بهجت، ص 229، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی انصاری، چ پنجم، قم، 1380.) و این گفته حتی اگر مستندی نداشته باشد که فراوان دارد، کاملاً با عقل سازگار و گفتاری منطقی است; شناخت خدای متعال که همان عرفان است، زمانی اثربخش است و خاصیت دارد و موجب تکامل و ارتقای انسان است که تواضع و حرف شنوی ما را در برابر او فزونی بخشد و اولین قدم در این راه اطاعت از دستورات و ترک محرمات است; بنابراین، باید نسبت به احکامی که احتمالاً در مورد آنها کوتاهی رخ میدهد، مقیدتر بود تا با ترک گناه زمینه ورود نور الهی فراهم شود که "دیو چو بیرون رود فرشته درآید"; همچنین یادآور میشویم که راههای رسیدن به عرفان را باید از عارفان واقعی شناخت و آموخت; چراکه مدّعیان عرفان بسیارند که راهشان به وادی ظلمت و تیرهروزی میرسد و از عرفان حقیقی بسیار دور است. در این جا مناسب است به اختصار به مراحل سیر و سلوک عرفانی اشارهای بنماییم عرفا برای مراحل سیر و سلوک، منازل و مراحلی را معرفی کردهاند که عبارتند از: 1. اراده: در این مرحله، انسان احساس میکند که ناقص است و باید به کامل متصّل شود. این رغبت شدید به سیر از نقصان به کمال را اراده گویند. 2. ریاضت که برای تحصیل سه هدف است: الف) دور کردن موانع که در اصطلاح به آن "تزکیه" یا "تخلیه" گویند. باید کوشید که غیرخدا را از دل بیرون کرد. ب) باید کاری کرد که نفس "امّاره" مطیع و تسلیم "نفس مطمئنه" شود ج) رقیق و لطیف کردن روح، برای آمادگی قبول تجلیّات و انوار الهی. راههای عملی این اهداف عبارتند از: 1. "زهد"، که شخص را نسبت به غیرخدا بیاعتنا میکند. 2. "عبادت" با خواندن نماز، قرآن، دعا، حج، روزه; البته به شرط آنکه با اندیشه و تدبر و حضور قلب باشد. 3. گوش دادن به سخنان پندآموز و پرمعنای دیگران; البته در صورتی که از گویندهای پاک نفس و معتقد شنیده شود. راههای دیگری نیز برای این سیروسلوک وجود دارد: 1. شناخت عوامل پیشرفت; 2. شناخت موانع سیر و کمال مثلاً همنشینی با دوستان بد و...; 3. مشارطه: عهدوپیمان با نفس خویش برای اطاعت فرمان الهی و پرهیز از گناه، با تذکرات و یادآوری که بهترین وقت آن بعد از نماز صبح است. 4. مراقبه: به معنای مواظبت و زیرنظر گرفتن پاکی خویش است و علم به اینکه فرشتگان الهی مراقب اعمال انسان هستند; چنان که قرآن شریف میفرماید: "و إنّ علیکم لحـَفظین; (انفطار، 10) بیشک حافظان و مراقبانی بر شما گمارده شده است." 5. محاسبه: هر کسی در پایان هر سال یا ماه یا هفته و یا در پایان هر روز، به محاسبة کارهای خویشتن بپردازد و عملکرد خود را در زمینة خوبیها و بدیها، خداپرستی و هواپرستی دقیقاً مورد محاسبه قرار دهد. و بداند که قبل از او خدایش او را محاسبه خواهد کرد; چنان که قرآن شریف میفرماید: "و إن تبدواْ مَا فیَّ أنفسکمْ أوتخفوهُ یحاسبْکم بهِ اللَّه; (بقره، 284) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار یا پنهان کنید، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه میکند".(ر.ک: اخلاق در قرآن، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1، ص 246 ـ 258، مدرسه امام علیابنابیطالبـ مجموعة آثار شهید مرتضی مطهری، ج 7، ص 126 ـ 129، صدرا.) ـ انسان اجتماعی خلق شده و بدون دوست نمیماند، ولی به چند نکته توجه داشت; اولاً، دوست باید خوب باشد تا به گمراهی و بدبختی و سیهروزی انسان نینجامد. قرآن کریم دربارة حسرت و اندوهی که از دوست گمراه به انسان میرسد میفرماید: "یَـَوَیْلَتَیَ لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاَ نًا خَلِیلاً ;(فرقان،28) ای وای بر من! کاش فلان ]شخص گمراه[ را دوست خود انتخاب نکرده بودم." نکتة دوم این که دوست داشتن باید در راه خدا و رضای او باشد. یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میگوید: روزی من با یکی از دوستان خدمت ایشان بودیم. به قلب دوستم اشاره کرد و گفت: "در این جا دو تا دختر یا پسر (تردید از راوی است) میبینم، این خوبه، ولی دل جای خداست، باید علاقة به فرزند برای خدا باشد."(همان، ص 190.) ـ از نظر دین مبین اسلام، جمع دنیا و آخرت نه تنها مذموم نیست، بلکه مورد تأیید است، ولی به شرطی که دنیا به آخرت ضرر نرساند، و اساساً یکی از اهداف احکام اسلام تأمین همین مسئله است. خدای متعال با فرستادن برنامة زندگی بشر، دنیا و دین او را در کنار هم و هم زمان حفظ کرده است; برای مثال، ارضای شهوات جنسی را از راه شرعی جایز، بلکه مستحب دانسته است و یا بسیاری از معاملهها را امضا کرده، ولی از "رباخواری" به شدت منع کرده است. ب ـ کتابهای مفید بسیارند که برخی از آنها ـ با توجه به شرایط شما ـ عبارتند از: ـ زندگی نامة اهلبیت: و پیامبران. ـ داستانها و حکایات آموزنده، مانند داستان راستان (2 جلد) تألیف استاد شهید مرتضی مطهری و داستان دوستان (5 جلد) تألیف محمد محمدی اشتهاردی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. ـ اخلاق و عرفان، مانند کیمیای محبت (حکایات و پندهای) زندگی نامة مرحوم شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان)، تألیف محمد محمدی ری شهری، انتشارات دارالحدیث; و نیز فریادگر توحید (پندها و حکایات اخلاقی و عرفانی حضرت آیت اللّه بهجت ـ حفظهاللّه ـ، مؤسسة تحقیقاتی فرهنگی اهلبیت:; در محضر لاهوتیان (زندگی نامه، شیوة سلوکی و کرامات عارف بصیر و سالک خبیر حضرت جعفر آقای مجتهدی) تألیف محمد علی مجاهدی (پروانه)، مؤسسة انتشاراتی لاهوت; سیری در افاق (زندگی نامه و پندهای اخلاقی و عرفانی آیت اللّه العظمی بهأالدینی)، تألیف حسین حیدری کاشانی. ـ کتابهایی دربارة معاد; مانند منازل الاخرة (سرنوشت انسان هنگام مرگ و بعد از آن)، تألیف حاج شیخ عباس قمی;، با تحقیق ولی فاطمی، انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس. ج ـ یکی از آثار طبیعی نزدیک شدن به خدا، زیاد شدن قدرت معنوی و روحی انسان است و این امر معمولاً در مسیر سیر و سلوک رخ میدهد، ولی آنچه مهم است و باید به آن توجه داشت، این است که قدرت معنوی هیچ گاه هدف عارف نیست، بلکه اثر طبیعی راهی است که او در آن گام بر میدارد. بی مناسبت نیست که حکایتی را از زبان یکی از شاگردان مرحوم شیخ رجبعلی خیاط تهرانی (نکوگویان) در اینباره روایت کنیم. ایشان میگوید: شیخ به من فرمود: "روح شخصی از علمای اهل معنا را که ساکن یکی از شهرهای بزرگ ایران بود، در برزخ دیدم که تأسف میخورد و مرتب بر زانوی خود میزد و میگفت: وای بر من، آمدم و عملی خالص برای خدا ندارم! از او پرسیدم که چرا چنین میکنی؟ پاسخ داد: در ایام حیات روزی با یکی از اهل معنا که کاسب بود، برخورد کردم، او مرا به برزخی از خصوصیّات باطنی خود متذکر ساخت. پس از جدا شدن از او تصمیم به ریاضت گرفتم تا مانند آن شخص دیدة برزخی پیدا کنم و به مکاشفات و مشاهدات غیبی دست یابم. مدّت سی سال ریاضت کشیدم تا موفق شدم در این هنگام مرگم فرا رسید; اکنون به من میگویند: تا آن هنگام که آن شخص اهل معنا تو را متذکر ساخت، گرفتار هوای نفس بودی و پس از آن تقریباً سی سال از عمر خود را صرف رسیدن به مکاشفات و رؤیت حالات برزخی کردی، اینک بگو عملی که خالص برای ما ]خدا[ انجام دادهای، کدام است؟!"(کیمیای محبت، ص 192ـ193.)
اضافه کردن دیدگاه جدید