اگر به زن نامحرمی که موهای او بیرون است، یک بار نگاه کردیم و به ناچار برای بار دوم به او نگاه کنیم، چه حکمی دارد؟
خطاب قرآن به مردان و زنان مؤمن این است که چشمهای خود رااز نگاه به نامحرم فرو گیرند. (نور، 30 و 31) و از آنچه نگاه به آنها حرام است چشم برگیرند. آن گاه که گفته میشود نگاه به صورت و دست (از مچ به پایین) بدون لذت اشکال ندارد، یعنی نگاه معمولی و به صورت طبیعی باشد و در انسان هیچ اثر روحی نگذارد. چه نکوست که در نظر طبیعی نیز دقّت شود و سعی انسان در نگاه نکردن به جنس مخالف باشد. باید توجّه داشت که نگاه به مو و بدن خانمها بدون لذّت هم حرام و برایشان پوشاندن این قسمتها واجب است. نگاه کردن مرد به بدن و موی زن نامحرم، چه با قصد لذّت باشد و چه بدون آن حرام است. و تفاوتی میان نگاه کردن بار اول و دوم نیست. اگر بی آن که قصد نگاه کردن داشته باشیم و اتفاقی چشممان به بدن یا موی زن نامحرم افتاد، این نوع نگاه حرام نیست ولی باید فوراً چشم برگرفت و نگاه کردن ادامه ندارد.(توضیح المسائل مراجع، ج 2، ص 415، دفتر انتشارات اسلامی، قم.) 8094 پرسش: آیا کسی که خودکشی کرده، در آتش جهنّم مخلَّد خواهد بود؟ پاسخ: معنای واژة "خلود": در زبان عربی، معنای نخست آن مکث طویل (= باقی ماندن طولانی) است، و معنای دوم آن، بقای دائمی است، و میتوان گفت این واژه دو معنا دارد: 1. زمان طولانی; 2. جاودانگی. بنابراین هرجا این واژه و مشتقات آن به کار رفت، برای تشخیص یکی از این دو معنا نیاز به قرینه است و اگر شاهدی بر این که به معنای جاودانگی به کار رفته، نبود، به معنای زمان طولانی خواهد بود.(ر.ک: مفردات، راغب، ذیل واژة خلد / مجمع البحرین، فخر الدین طریحی، ذیل واژة خلد.) از دیدگاه قرآن کریم کفر، شرک، ارتداد، نفاق، استکبار در برابر خداوند، از عوامل خلود و جاودانگی در آتش جهنم هستند. در مقابل، ایمان و عمل صالح عامل سعادت و رهایی از آتش جهنم است. "...مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاْ ?َخِرِ وَ عَمِلَ صَـَـلِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ ;(بقره،62)... هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پاداشش نزد پروردگارش مسلم است و هیچ گونه ترس و اندوهی بر آنان نیست." شخصی که ایمان آورده است; ولی به خاطر ضعف ایمان، گناهان کبیره را انجام داده ـ هر چند توبه نکرده باشد ـ اهل نجات است، و با سختی جان دادن یا عذاب برزخ یا شفاعت یا تحمّل عذاب جهنم یا... پاک گردیده، به بهشت میرود. یکی از گناهان کبیره "خودکشی" است و در اسلام، حرام و گناه نابخشودنی است. قرآن کریم میفرماید: "و لاتقتلوَّا أنفسکم إنّ اللّه کان بکم رحیمًا # و مَن یفعل ذَلک عدوَناً و ظلما فسوف نصلیه نارًا و کان ذَلک علی اللّه یسیرًا; (نسا، 29ـ30) خودکشی نکنید! خداوند، نسبت به شما، مهربان است. هرکس، این عمل را از روی تجاوز و ستم انجام دهد، به زودی، او را در آتشی وارد خواهیم ساخت. این کار، بر خدا، آسان است." ظاهر آیه به قرینة "ان الله کان بکم رحیمًا" نهی از خودکشی و انتحار است; یعنی خداوند مهربان نه تنها راضی نمیشود که دیگران شما را به قتل رسانند; بلکه به خود شما هم نیز اجازه این کار را نمیدهد.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 3، ص 356، دارالکتب الاسلامیة.) روایات اهلبیت: نیز ما را به همین معنا رهنمون ساختهاند. امام صادقفرموده است: "کسی که به عمد خودکشی کند، برای مدّت طولانی، در آتش جهنّم خواهد ماند."(وسائلالشیعة، الحرالعاملی، ج 29، ص 24، مؤسسة آلالبیت:.) شیعیان بر این عقیدهاند که مؤمن پس از آن که کیفر گناه را دید از جهنم نجات یافته و به سوی بهشت رهسپار میگردد. همانگونه که در قرآن کریم نیز به آن تصریح شده است: "إِنَّ اللَّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَ َلِکَ لِمَن یَشَآءُ; (نسأ، 48،116) خداوند ]هرگز[ شرک را نمیبخشد! و پایینتر از آن را برای هر کس بخواهد ]و شایسته بداند[ میبخشد!" همچنین در روایات چنین آمده است: 1. "موسی بن جعفر8" فرمود: خداوند کسی را در آتش به طور جاودانی نگه نمیدارد مگر اینکه کافر و منکر حق و گمراه و مشرک باشد. 2. امام هشتمدر رسالهای که آن را به عنوان عقائد اسلامی به مأمون نوشت، چنین فرمود: "خدا مؤمنی را که وعدة بهشت داده است، وارد آتش نمیکند و کافری را که وعید دوزخ و خلود در آن داده است، از آتش بیرون نمیآورد، ولی گنهکاران اهل توحید وارد آتش میشوند و از آن خارج میشوند و مورد شفاعت قرار میگیرند."(بحارالانوار، علامه مجلسی;، ج 8، باب 27، ح 32و36و38، داراحیأالتراث العربی، بیروت.) بنابراین، بعد از عذاب الهی، بخشش خداوند متعال، شامل فرد مسلمانی که مرتکب چنین گناهی شده است نیز میشود.(ر.ک: منشور جاوید، آیةالله جعفر سبحانی، ج 9، ص 376ـ405، نشر مؤسسة سیدالشهدأ7 / پیام قرآن، آیةالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 6، ص 473ـ503، مدرسة الامام امیرالمؤمنین.)
اضافه کردن دیدگاه جدید