نظر اسلام دربارة جوانی و اهمیت آن و طاعات و عبادات جوان نسبت به دیگر دوران عمر او چیست؟
دوره "نوجوانی" و "جوانی" از مهمترین و حساسترین دورههای زندگی است. در این دوره، فرد با ویژگیهایی که دارد، قادر است خود را برای آیندههای دور و نزدیک بسازد; از این رو روایات و آیات به این دوره اهمیت ویژهای دادهاند; برای نمونه، حضرت صادقبه یکی از یارانش درباره تبلیغ دین میفرمایند: "بر تو باد به جوانان، زیرا آنان به هر کار خیر از دیگران پیشتازترند."( الکافی، کلینی;، ج 8، ص 93، دارالکتب الاسلامیة. ) همچنین ایشان میفرمایند: "چون جوان مسلمان قرآن بخواند قرآن با گوشت و خونش آمیخته گردد و خداوند عزوجل او را در زمره پیامبران والا مقام محبوب نزد خود قرار دهد و خداوند خود در قیامت مدافع وی باشد."( الکافی، کلینی;، ج 2، ص 603، دارالکتب الاسلامیة. ) در ذیل با یادآوری برخی از ویژگیهای این دوره، به آیاتی که در آنها، از جوانانی که از این خصوصیات کمال استفاده را کردند، اشاره میشود، تا به مقدار کمی از نظر قرآن درباره جوانان آگاه شویم. برخی از ویژگیهای جوانان عبارتند از: 1. عدالتطلبی و حمایت از مظلومان; در وجود همه به ویژه جوانان، این صفت نهفته است. از آنجا که جوان بیش از حد در نابرابریهای محیط غرق نشده و به آنها خو نگرفته است، این صفت در او بیشتر تجلی دارد و خواهان عدالت و عادل و مخالف ظلم و ظالم است. یکی از نمونههای آشکار این قشر از جوانان، حضرت موسیغ است. از آیات 15 و 23ـ28 سوره قصص استفاده میشود که حضرت موسیغ جوانی عدالت طلب بود و همچون دیگران خودخواه و بیتفاوت نسبت به ناتوانان و محرومان نبود; بنابراین با این روحیه و اخلاق، در مصر به حمایت شخص مظلومی برخاست و در مدین نیز به حمایت از دو دختر حضرت شعیب برخاست و برای گوسفندان آن دو آب کشید. 2. تلاش و کوشش; دوره جوانی، سن تلاش و کوشش است. جوان پرتلاش، مقاوم و باتحرک است و بانشاط فراوانی که دارد، میتواند بهتر به کارها بپردازد و از فرصتها نیکو استفاده نماید. از نمونههای این نوع از جوانان، حضرت موسیغ است. با مطالعه آیات 26ـ28 سوره قصص، این نکته معلوم میشود که ایشان جوانی بود که سرمایه و ثروتی برای مهریه و ازدواج نداشت، امّا کار و نیروی او سرمایه بالقوه به شمار میرفت که میتوانست از آن بهره بگیرد، لذا از این سرمایه به خوبی استفاده کرد و علاوه بر ازدواج، با سرمایه قابل توجهی به شهر خود (مصر) بازگشت. 3. حقپذیری; جوانان زودتر به حق دل میبندند و در عمل و اجرا نیز جسور و بیباکترند. اگر جوانان چیزی را حق دیدند و پذیرفتند، تا پای جان در راه آن صرف نیرو میکنند. این ویژگی را در آیات قرآن، میتوان در اصحاب کهف (کهف، 13) و حضرت اسماعیلغ مشاهده کرد; حضرت اسماعیلغ جوانی است که در راه حق از سر جان گذشت; "فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَـَبُنَیَّ إِنِّیَّ أَرَیَ فِی الْمَنَامِ أَنِّیَّ أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَیَ قَالَ یَـََّأَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِیَّ إِن شَآءَ اللَّهُ مِنَ الصَّـَبِرِینَ; (صافات، 102) هنگامی که ]حضرت ابراهیمغ[ با او به مقام سعی رسید، گفت: پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح میکنم، نظر تو چیست؟ گفت: هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت." 4. شهامت و شجاعت; شجاعت و شهامت از برترین صفات کمال انسان است که در جوانان بیشتر نمود دارد. از جوانانی که در قرآن از این ویژگی به شایستگی استفاده کردهاند، حضرت داود (بقره، 251) و حضرت ابراهیمغ میباشند. حضرت ابراهیم با استفاده از شهامت و اتکا به ایمان خود، اقدام به شکستن بتها کرد: "قَالُواْ سَمِعْنَا فَتًی یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَ َهِیمُ; (انبیأ، 60) ]گروهی[ گفتند: شنیدیم نوجوانی از ]مخالفت با[ بتها سخن میگفت که او را ابراهیم میگویند." حضرت داود نیز با استفاده از شجاعت، قدرت و اعتماد به نفس خود، به مبارزه با جالوت، پهلوانی درشت اندام و قهرمانی جنگاور، پرداخت و او را به قتل رساند. (بقره، 251) شایان ذکر است ویژگیهایی که در بالا به آن اشاره رفت، خصوصیات مثبت دوره جوانی است، در مقابل اینها، جوانی با آفاتی نیز روبروست از جمله: صرف نیرو و توان در کارهای بیهوده و بینتیجه، امروز و فردا کردن و کار به عقب انداختن، مستی و غرور بیش از حد به گونهای که اگر جوانی به این آفت دچار شود، دیگر به فکر معاد و زندگی پس از مرگ نیست، از خدا نمیترسد و در مقابل خدا خاضع و خاشع نمیشود. جوان گاهی با اتکا به خود و جوانیش، در غفلت از خدا به سر میبرد و هر چه بیشتر مغرور شود از راه حق دورتر میگردد. نمونه بارز این نوع جوانان، فرزند حضرت نوح است که غرور جوانی و اعتماد بیش از حد به قدرت خود، او را از همراهی با پدرش بازداشت; چنانکه آمده است: "و آن کشتی به دریا با امواجی مانند کوه در گردش بود که در آن حال نوح از راه شفقت فرزندش را ندا کرد کهای پسر تو هم بدین کشتی درآی و با کافران همراه مباش، آن پسر نادان نااهل پدر را پاسخ داد که من به زودی بر فراز کوه روم که از خطر هلاکم نگهدارد نوح گفت ای پسر امروز هیچ کس را از قهر خدا جز به لطف او نجات نیست این بگفت و موج میان آنان جدایی افکند و پسر با کافران چون از جنس آنان بود به دریا غرق شد." (هود، 43 و 44)( ر.ک: باتربیت مکتبی آشنا شویم، رجبعلی مظلومی، ص 106، امیرکبیر / تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی و دیگران، ج 19، ص 118، دارالکتب الاسلامیة / مجله بشارت، ش 13، ص 16. ) پذیرش زود هنگام حق از سوی جوانامام علیمیفرماید: "همانا قلب نوجوان، هم چون زمین بایری است که هر چه در آن افکنده شود میپذیرد."( همان، ج 6، ص 2649. ) امام صادقبه اَحْوَلْ فرمود: "به بصره رفتی؟ عرض کرد: آری! فرمود: شوق مردم به این امر ]ولایت و امامت ما[ و پذیرش آنها را چگونه دیدی؟ عرض کرد: به خدا قسم اندکند، کارهایی کردهاند، اما کم است. حضرت فرمود: بر تو باد به نوجوانان، زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبی، شتاب بیشتری نشان میدهند."( همان. ) آموختن در جوانیپیامبر خدا6 میفرماید: "هر که در جوانی، دانش آموزد، علم او هم چون نقشی است که بر سنگ حکّ شود; و هر که در بزرگ سالی بیاموزد، کارش هم چون نوشتن بر روی آب است."( همان، 2649ـ2651. ) هم چنین امام صادقدر اینباره میفرماید: "دوست ندارم جوان شما را جز در دو حال ببینم: دانشمند یا دانشآموز; زیرا اگر چنین نباشد، کوتاهی کرده است; و چون کوتاهی کند، ضایع گشته، و چون ضایع گردد، گنهکار باشد، و چون گنه کار باشد، سوگند به آن که محمدرا به حق برانگیخت، در آتش جای گیرد."( همان. ) ارزش جوان عابد پیامبر اکرممیفرماید: "خدای تعالی، به وجود جوان عبادت پیشه، بر فرشتگان مینازد و میفرماید: بنگرید این بندة مرا! به خاطر من از شهوت خویش دست کشیده است." و نیز میفرماید: "محبوبترین خلایق نزد خدای عزوجل، جوان نورستة خوش سیمایی است که جوانی و زیبایی خود را برای خدا و در راه طاعت او بگذارد. خداوند رحمان به وجود چنین جوانی بر فرشتگانش مینازد و میفرماید: این است بندة راستین من."( همان، 2653. )
اضافه کردن دیدگاه جدید