شبهه تناقض در آیات مربوط به حضرت مریم سلام الله علیها
برخی از مواردی که به عنوان تناقض در آیات قرآن کریم بیان می شود ناشی از عدم دقت در مفاهیم آیات و ترجمه اشتباه کلمات قرآن است که با اندک دقتی رفع خواهد شد.
پرسش:
آیا میان دو آیه زیر تناقض است؟﴿ قٰالَ رَبِّ اِجْعَلْ لِی آیَهً قٰالَ آیَتُکَ أَلاّٰ تُکَلِّمَ اَلنّٰاسَ ثَلاٰثَهَ أَیّٰامٍ إِلاّٰ رَمْزاً ﴾؛ آل عمران،41. ﴿ قٰالَ رَبِّ اِجْعَلْ لِی آیَهً قٰالَ آیَتُکَ أَلاّٰ تُکَلِّمَ اَلنّٰاسَ ثَلاٰثَ لَیٰالٍ سَوِیًّا﴾؛ مریم، آیه 10. در آیه نخست نشانه استجابت دعا، سه روز سخن نگفتن اما در آیه دوم نشانه استجابت دعا، سه شب سخن نگفتن است!
پاسخ:
واژه «یوم: روز» در زبان عربی در بیشتر موارد برای فاصله زمانی طلوع آفتاب تا غروب آن به کار میرود. (1) چنانکه معنای واژه «لیل: شب» فاصله زمانی پس از روز و از غروب آفتاب تا طلوع فجر (2) است: ﴿ سَخَّرَهٰا عَلَیْهِمْ سَبْعَ لَیٰالٍ وَ ثَمٰانِیَهَ أَیّٰامٍ حُسُوماً ... ﴾؛ (3) که خدا آن را هفت شب و هشت روز پیدرپی بر آنان مسلط کرد ... . اما با مراجعه به کتابهای لغت زبان عربی و سایر موارد کاربرد این دو واژه، متوجه میشویم این معانی تنها معنای این دو واژه نیستند. هم واژه «یوم» و هم واژه «لیل» افزون بر معنای گفتهشده، در معنای «شبانهروز» هم به کار میروند. (4) این معنا اختصاصی به موارد شاذ و نادر ندارد و کاملاً شایع و رایج است. (5) بهگونهای که حتی در قرآن نیز شاهد کاربرد این واژگان در معنای شبانهروز هستیم:
-کاربرد واژه «یوم» در معنای شبانهروز:
﴿ فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِی دارِکُمْ ثَلاثَهَ أَیّامٍ ذلِکَ وَعْدٌ غَیْرُ مَکْذُوبٍ﴾؛ (6) پس آن را [از روی طغیان و سرکشی] پی کردند. پس صالح گفت: سه شبانهروز [فرصت دارید که] در خانههایتان از زندگی برخوردار باشید. این وعدهای بیدروغ است. همانطور که مشخص است مراد حضرت صالح علیهالسلام از «ثلاثه ایام» این نبوده که فقط روزهای این ایام را فرصت دارید و نه شبهای آنها را؛ بلکه منظور از «ثلاثه ایام» در این آیه، سه شبانهروز است.
-کاربرد واژه «لیل» در معنای شبانهروز:
﴿ وَ إِذْ واعَدْنا مُوسى أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ﴾؛ (7) و [یاد کنید] زمانی که [برای نازل کردن تورات] چهل شب با موسی وعده گذاشتیم... . یا ﴿ وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثِینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِینَ لَیْلَهً ﴾؛ (8) و با موسی سی شب وعده گذاشتیم و آن را با [افزودن] ده شب کامل کردیم، پس میعادگاه پروردگارش به چهل شب پایان گرفت... . (9) در این دو آیه نیز هرچند واژه «لیل» به کار رفته است، (10) اما با توجه به اینکه حضرت موسی علیهالسلام چهل شبانهروز از بنیاسرائیل جدا شد، (11) نه اینکه فقط شبها به میعادگاه رفته باشد و روزها در نزد آنان باشد، متوجه میشویم منظور از «لیل» در این دو آیه، شبانهروز است. (12) در حقیقت در زبان عربی بهجای اینکه بگویند: «یوم و لیل» یا «نهار و لیل» به معنای شبانهروز، یکی از دو کلمه لیل: شب یا یوم: روز را میآورند و از آن هردو را قصد میکنند. (13)
درباره چرایی اینکه در سوره آلعمران سه روز و در سوره مریم سه شب آمده، گفتهشده است: سوره مریم از جهت نزول بر سوره آلعمران مقدم است. این ازیکطرف و از طرف دیگر نیز، در نگاه عرب شب مقدم بر روز است؛ چراکه ماهها و سالهای آنان قمری است و با هلالهای ماه در شب شناخته میشود. به خاطر همین تقدمِ شب بر روز، در سوره مریم که از جهت نزول مقدم است، «شب» گفتهشده است. (14) به باور برخی نیز ممکن است در سوره مریم که از جهت زمان نزول مقدم است، «شب» و در سوره آلعمران که مؤخر است، «روز» گفتهشده تا بفهماند که این سه شبانهروز از شب شروعشده است، نه از روز. (15)
چنین امری در زبان فارسی هم کاملاً رایج است. گاهی روز در مقابل شب به کار میرود: چند روز روزه گرفتی؟ گاهی نیز شب در مقابل روزبه کار میرود: چند شب کشیک بودی؟ اما گاهی گفته میشود شب یا روز اما مراد شبانهروز است. برای نمونه، وقتی کسی میگوید: سه روز مشهد بودم، منظورش سه شبانهروز است؛ نه اینکه فقط روزها در مشهد بوده و شبها آنجا نبوده است. یا وقتی پدری میگوید: فرزندم سه شب است که به خانه نیامده، منظورش این نیست که فرزند او روزها به خانه میآید، اما شبها در خانه نیست! بلکه همه متوجه میشوند که منظورش سه شبانهروز است. آیا اگر چنین پدری یکبار بگوید: پسرم سه روز است که به خانه نیامده و بار دیگر بگوید: پسرم سه شب است که به خانه نیامده، دچار تناقضگویی شده است؟ آیا کسی به او میگوید: چرا متناقض حرف میزنی؟ بالاخره سه روز یا سه شب؟!
بنابراین بین ﴿ ثَلاٰثَهَ أَیّٰامٍ و ثَلاٰثَ لَیٰالٍ﴾؛ هیچگونه تناقض و اختلافی وجود ندارد و در هردو آیه، نشانه استجابت دعای حضرت زکریا علیهالسلام، سخن نگفتن به مدت سه شبانهروز است. (16)
سوره مریم، 10: حضرت زکریا علیهالسلام سه شبانهروز سخن نگفت.
سوره آلعمران، 41: حضرت زکریا علیهالسلام سه شبانهروز سخن نگفت.
علت اینکه برخی گمان کردهاند میان این دو آیه تناقض است، توجه نداشتن به این نکته است که ممکن است واژهای افزون بر معنای معروف و مشهور خود، معنای دیگری که رواج کمتری دارد نیز داشته باشد. (17)
پینوشتها:
1. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، مؤسسه دارالهجره، چاپ دوم، 1409 ق، ج ۸، ص ۴۳۳.
2. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ اول، بیتا، ج11، ص 607.
3. سوره الحاقه، آیه 7.
4. میبدى، احمد بن محمد، کشفالاسرار و عده الابرار (معروف به تفسیر خواجه عبدالله انصارى)، تهران، امیرکبیر، چاپ، پنجم، 1371 ش، ج6، ص 11: «ثَلاثَ لَیالٍ»، «مع ایامها»؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1368 ش، ج14، ص 280: «و التحقیق أنّ الأصل الواحد فى المادّه (الیوم): هو زمان محدود مطلق قلیلا أو کثیرا، فى مادّىّ أو ممّا وراء المادّه، من نهار أو أعمّ منه و من اللیل»؛ و ج 10، ص 276: «الیوم: فهو أعمّ من النهار و قد یطلق على مجموع اللیل و النهار».
5. طباطبایى، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت،
مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1390 ق، ج14، ص 18:
«المراد بثلاث لیال ثلاث لیال بأیامها و هو شائع فی الاستعمال».
6. سوره هود، آیه 65.
7. سوره بقره، آیه 51.
8. سوره اعراف، آیه 142.
9. حقى برسوى، اسماعیل بن مصطفى، تفسیر روح¬البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ج3، ص 227: ﴿ ثَلاثِینَ لَیْلَه ﴾؛ سى شبانهروز چون مدار حساب شهور عرب برؤیه هلالست و آن به شب مرئى میشود تاریخ را به شب مقید کرد.
10. طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 235 و 236: «و لعله ذکر اللیالی دون الأیام- مع أن موسى مکث فی الطور الأربعین بأیامها و لیالیها و المتعارف فی ذکر المواقیت و الأزمنه ذکر الأیام دون اللیالی- لأن المیقات کان للتقرب إلى الله سبحانه و مناجاته و ذکره و ذلک أخص باللیل و أنسب لما فیه من اجتماع الحواس عن التفرق و زیاده تهیؤ النفس للأنس و قد کان من برکات هذا المیقات نزول التوراه».
11. مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1423 ق، ج1، ص 104. کل ماه ذیالقعده و ده روز اول ماه ذیالحجه.
12. ماوردى، على بن محمد، النکت و العیون تفسیر الماوردى، بیروت، دارالکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، بیتا، ج1، ص 120: «اقتصر على ذکر اللیالی دون الأیام و إن کانت الأیام تبعا معها، لأن أوّل الشهور اللیالی، فصارت الأیام لها تبعا».
13. یکی از قواعد زبان عربی مجاز حذف است. یکی از اقسام اینگونه از مجاز «اکتفاء» است. مطابق این قاعده برای رعایت اختصار یکی از دوکلمهای که معمولاً باهم میآیند، به قرینه دیگری حذف میشود. مثلاً در آیه 81 سوره نحل خداوند بهجای اینکه بفرماید: ﴿ سرابیل تقیکم الحر و البرد﴾: پیراهنهایی که شما را از گرما و سرما حفظ میکند»، فرموده است: ﴿ سَرٰابِیلَ تَقِیکُمُ اَلْحَرَّ﴾: «پیراهنهایی که شما را از گرما حفظ میکند» و نامی از سرما نیاورده است. این از باب مجاز اکتفاء است و علت اینکه سرما حذف شد و نه گرما، این است که مخاطبان اولیه قرآن ساکنان سرزمین گرم عربستان بودهاند و محفوظ ماندن از گرما از محفوظ ماندن از سرما برایشان مهمتر و حیاتیتر بوده است. (زرکشی، محمد بن بهادر، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دارالمعرفه، 1410 ق، ج 3، ص 191).
14. آلوسى، محمود بن عبدالله، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، بیروت، دارالکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1415 ق، ج8، ص 390: «و العرب تتجوز أو تکتفی بأحدهما عن الآخر کما ذکره السیرافی و النکته فی الاکتفاء باللیالی هنا و بالأیام ثمه على ما قیل أن هذه السوره مکیه سابقه النزول و تلک مدنیه و اللیالی عندهم سابقه على الأیام لأن شهورهم و سنیهم قمریه إنما تعرف بالأهلّه و لذلک اعتبروها فی التاریخ کما ذکره النحاه فأعطى السابق للسابق».
15. میدانى، عبدالرحمن حسن حبنکه، معارج التفکر و دقائق التدبر، دمشق، دارالقلم، چاپ اول، 1361 ش، ج7، ص 392: «و بهذا تکون الحبسه قد بدأت باللّیل و انتهت عند غروب شمس الیوم الثالث، أو بدأت مع طلوع فجر الیوم الأوّل و انتهت فی آخر اللّیله الثالثه؛ و تقدیم إنزال ما جاء فی سوره (مریم) یشعر برجحان الاحتمال الأول و أن الحبسه بدأت باللّیل و اللّه أعلم».
16. ماتریدی، محمد بن محمد، تأویلات أهل السنه، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، منشورات محمدعلی بیضون، 1426 ق، ج7، ص 222؛ زمخشرى، محمود بن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الأقاویل فى وجوه التأویل، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، 1407 ق، ج3، ص 7: «دل ذکر اللیالی هنا و الأیام فی آل عمران، على أن المنع من الکلام استمر به ثلاثه أیام و لیالیهن».
17. خوئی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه إحیاء آثار، بیتا، ص 85.