قرآن کلام خداست

image: 
​در پی طرح دوباره برخی شبهات از طرف افرادی معلوم الحال مصاحبه ای با استاد حجه الاسلام والمسلمین حاج آقای محمدی ازناظران گروه پاسخ به شبهات قرآنی مرکز فرهنگ و معارف قرآن انجام شده که در ادامه مشروح مصاحبه از نظر ببنندگان محترم می گذرد : استاد محترم ضمن تشکر از وقتی که به ما اختصاص دادید شما مستحضر هستید که یکی از شبهاتی که اخیرا بوسیله برخی افراد مطرح شده این است که آنان وحی را همان تجربه ای می دانند که عارفان دارند آنان در توضیح نظریه خود می گویند :وحی «الهام» است. این همان تجربه‌ای است که شاعران و عارفان دارند؛ هر چند پیامبر این را در سطح بالاتری تجربه می‌کنند. در روزگار مدرن، ما وحی را با استفاده از استعاره‌ی شعر می‌فهمیم. چنان‌که یکی از فیلسوفان مسلمان گفته است: وحی بالاترین درجه‌ی شعر است.شعر ابزاری معرفتی است که کارکردی متفاوت با علم و فلسفه دارد. شاعر احساس می‌کند که منبعی خارجی به او الهام می‌کند؛ اگر ممکن است نظر خودتان را در باره این گفتار بفرمایید : استاد محمدی : بسم الله الرحمن الرحیم ضمن تشکر از شما به خاطر پی گیری این موضوع در این باره چند نکته وجود دارد که باید به آن عنایت شود : 1. هر ادعایی باید دلیل و برهانی درپی داشته باشدکه این براهین می تواند عقلی یا نقلی ویا علمی و وجدانی باشدولی خیال بافی ها و مطالب بی اساس و بی سند هرگز نمی تواند دیدگاه عالمانه ای باشد که قابل طرح و نیازمند پاسخ باشد و مطالب ارائه شده چنین است و مستند به هیچ دلیلی نیست 2. اگر وحی همچون شعر بود باید همه شعرا پیامبر باشند درحالی که قالبا مطالب غیر معقول و موهوم محتوای اشعار شعرا را تشکیل می دهد و اصولا شعر هر چه بیشتر از واقعیت تهی باشد زیبا تر و بلند تر است ولذا قرآن می فرماید : وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ(شعراء224) و شاعران را گمراهان پیروى مى‏کنند. 3. قرآن با صراحت می فرماید که شعر نیست وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِینٌ {یس/69} 4. اگر منشا وحی منشا الهامات هنری است چرا در بین انواع هنر تنها شعر انتخاب شده است ؟ نقاش نیز آنچه خلق می کند باید وحی باشد به عبارت دیگر شخصی که سخن فوق را می گوید باید بگوید تمام هنرمندان پیامبرند !! 5. وحی و الهام متفاوتند بدیهی است درا ینجا مراد از وحی " وحی رسالی است " نه هر دریافت درونی بنابراین اگر مراد مفهوم لغوی وحی باشد هر الهامی و هر هدایت غریزی و... وحی رسالی و نبوت خواهد بود در حالی که اجماعا چنین نیست به گزارش قرآن به مادر موسی وحی یعنی الهام شد واوحینا الی ام موسی...(قصص ، 7) آیا مادر موسی پیامبربود چنانکه به لحاظ لغوی القائات شیطانی نیز وحی اطلاق می شود ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم...(انعام 121)هر عاقلی می داند که وحی قرآن با الهامات و القائات شیطانی و مانند آن تفاوت ماهوی دارد 6. کدام حکیم یا منطقی یا حتی یک انسان عاقل شعر را ابزار معرفتی دانسته است؟! ابزار معرفت در انسان چهار عدد است عقل حواس دل و وحی که مخصوص انبیا است اگر شعر ابزار معرفتی است چرا نقاشی مجسمه سازی و ... ابزار معرفتی نباشد؟!  یکی دیگر ازشبهاتی که مطرح شده این است که برخی معتقدند پیامبر نقشی محوری در تولید قرآن داشته است. آنان در توضیح این شبهه گویند : پیامبر درست مانند یک شاعر احساس می‌کند که نیرویی بیرونی او را در اختیار گرفته است. اما در واقع - یا حتی بالاتر از آن: در همان حال - شخص پیامبر همه چیز است: آفریننده و تولیدکننده. این الهام از «نَفس» پیامبر می‌آید و «نفس» هر فردی الهی است. اما پیامبر با سایر اشخاص فرق دارد؛ از آن رو که او از الهی بودن این نفس آگاه شده است. «نفس» او با خدا یکی شده است شخصیت او نیز نقش مهم در شکل دادن به این متن ایفا می‌کند. آیا این کلام با مبانی قرآنی سازگار است ؟ استاد محمدی : در این باره تذکر چند نکته مهم است : 1. عبارت پردازی و تخیلات واهی را در قالب عبارات مبهم و شعر گونه مطرح کردن هرگز نزد عقلا به عنوان مطلبی علمی و عقلانی قابل قبول نیست خلاصه حرف ایشان در این بند این است که قرآن کلام خدا نیست بلکه تجربه درونی پیامبراست که در قالب الفاظ انشا شده از طرف پیامبر بیان شده است و این حرف جدیدی نیست و این نظر در واقع دیدگاه متکلمین مسیحی است که سالها گفته شده و درباره آن بحث های مفصلی وجود دارد 2. از نظر ما نیز متون مقدس عهدین کلام خدا نیست و سخن متکلمین اهل کتاب درباره متون مقدس خودشان صحیح است اما قرآن با عهدین تفاوت ماهوی دارد این معجزه است و تحدی کرده و تحریف ناپذیر است و.... در حالی که متون مذکور چنین نیست 3. از قرآن و روایات دهها دلیل می توان ارائه نمود که قرآن کلام خداست و پیامبر تنها آن را به مردم ابلاغ و برایشان تبیین فرمود و لذا حتی جایی که خداوند فرموده بود " قل: بگو" پیامبر عین جمله خدا را ابلاغ کرد و دراین زمینه مقاله های متعددی نوشته شده است که در صورت نیاز می توان به آن ها مراجعه کرد 4. آیا هرکس به تعبیر ایشان نفس خدایی پیدا کرد پیامبراست ؟ آیا امیرالمومنین نفس خدایی پیدا کرده بود یا خیر ؟ و آیا او پیامبربود ؟ آیا بندگان دیگر خدا که به مقام ولی اللهی و به مقام قرب می رسند پیامبرند؟ و....؟؟؟؟ 5. تاکیدمی شود هردیدگاهی باید مستند به دلیل باشد و ما متاسفانه هیچ گونه دلیلی مشاهده نمی کنیم تنها تئوری ها و فرضیه های بی دلیل و مالیخولیا گونه ای است که به عنوان دیدگاه علمی مطرح شده است .  یکی دیگر از شبهاتی که مطرح شده این است که دانش پیامبر در حد و اندازه دانش سایر افراد بشر در عهد خودش بوده . شبهه گر در توضیح سخن خودش گوید : من فکر نمی‌کنم که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن گفته باشد؛ در حالی که خود دانش و معرفت دیگری داشته است. او حقیقاً به آن‌چه می‌گفته، باور داشته است. این زبان خود او و دانش خود او بود و فکر نمی‌کنم دانش او از دانش مردم هم‌عصرش درباره‌ی زمین، کیهان و ژنتیک انسان‌ها بیش‌تر بوده است. این دانشی را که ما امروز در اختیار داریم، نداشته است. و این نکته خدشه‌ای هم به نبوت او وارد نمی‌کند چون او پیامبر بود، نه دانشمند یا مورخ. آیا به نظر شما چنین است و اگر دانش پیامبر در حد واندازه دانش افرادی باشد که در عهد نزول قرآن در جزیرة العرب زندگی می کردند ، این امر خدشه ای در نبوت ایجاد نمی کند ؟ استاد محمدی :‌به نظر می رسد آقایان می خواهند نبوت را انکار کنند ولی از ترس یا به هر دلیل دیگر به جای تصریح به انکار نبوت ، سخنی می گویند که نتیجه آن انکار پیامبری است . این افراد یا به تاریخ و روایت(حتی روایات متواتر بین فریقین ) اطلاع کافی ندارند . یا با آن که یقین دارند که آنچه می گویند حق نیست در عین حال به خاطر برتری جویی سخن می گویند و به فرموده قرآن وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْمًا وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ(نمل 14) و با آنکه دلهایشان بدان یقین داشت، از روى ظلم و تکبّر آن را انکار کردند. پس ببین فرجام فسادگران چگونه بود. درباره آنچه گفته اند توجه به چند نکته ضروری است : 1. این که دانش پیامبر در سطح مردم عصر خودش بوده است اقتضا می کند که تنها پیامبر همان عصر باشد در غیر این صورت او چگونه می تواند هادی انسانی باشد که علم او و لو در آیات تکوینیه از هادی خود بیشتر است ( ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش) 2. به چه دلیل پیامبر علوم امروز ما را در اختیار نداشته است ؟ 3. این همه روایات معتبر و متواتر که درباره علم پیامبر به علوم اولین و آخرین زمین و آسمان و این که پیامبر شهر علم بود و امیرالمومنین باب آن و مانند این ها را چگونه می توان پاسخ گفت؟ 4. به لحاظ علمی مانفهمیدیم چه تفاوتی بین علم پیامبر و علم دانشمندان وجود دارد؟ ! 5. معیار تقسیم بندی علوم به علم دانشمندان و علم انبیا چیست؟  نکته دیگری که در کلام شبهه گران وجود دارد این است که گویند :اعتقاد معتزلیان دال بر مخلوق بودن قرآن در میان متکلمان شیعی ؛ تقریبا اعتقادی است بلا منازغ ...روحانیون ایران در استفاده از منابع فلسفی سنت شیعی برای گشودن افق‌هایی تازه به روی فهم دینی ما مردد هستند. آن‌ها قدرت‌شان را بر پایه‌ی فهمی محافظه‌کارانه از دین مستحکم کرده‌اند و هراس دارند که مبادا با گشودن باب بحث درباره‌ی مسایلی از قبیل ماهیت نبوت، همه چیزشان از دست برود. آیا شما هم با این سخن موافقید ؟ استاد محمدی :‌ اعتقاد بر مخلوق بودن قرآن و قدیم نبودن آن که در اواخر قرن دوم بین عدلیه ( شیعه و معتزله) و جبریه ( اشاعره) مطرح بوده است هیچ ربطی به دیدگاه ایشان که قرآن را مخلوق پیامبرمی داند ندارد زیرا در آن جا اشاعره که قائل به " کلام نفسی " بودند و قرآن را علم خدا و علم خدا را جزء قدمای ثمانیه می شمردند قائل به قدیم بودن قرآن بودند ولی عدلیه آن را در عین حال که کلام خدا می دانستند حادث و غیر قدیم می دانستند و معتقد بودند که خداوند قرآن را همچون سایرمخلوقات حادث‌،‌آفریده است البته اینجا مطالب فراوانی وجود دارد که چون ایشان مطالب را خلط کرده و یا عمدا مغالطه نموده است بیش از این وقت مخاطبان محترم گرفته نمی شود نکته دیگر این که : آن چه درباره علمای آزاد اندیش و ژرف نگر شیعه مطرح شده است نیزچیزی جز یک تهمت و بی انصافی غیر عالمانه به نظر نمی رسد و کاش برای ادعای خود دست کم یک نمونه ذکر می کرد این مورد نیز در واقع همان عبارت پردازی ها بلکه خیال پردازی های شاعرانه است.  سخن دیگری که نامبرده در چند مورد مطرح کرده و اخیرا نیز بر آن تاکید کرده این است که گوید :تلقی بشری از قرآن تفاوت نهادن میان جنبه‌های ذاتی و عرضی قرآن را میسر می‌کند. بعضی از جنبه‌های دین به طور تاریخی و فرهنگی شکل گرفته‌اند و امروز دیگر موضوعیت ندارند. همین امر، به عنوان مثال، درباره‌ی مجازات‌های بدنی که در قرآن مقرر شده‌اند، صادق است. اگر پیامبر در یک محیط فرهنگی دیگر زندگی می‌کرد، این مجازات‌ها احتمالاً بخشی از پیام او نمی‌بودند. درک تاریخی و بشری از قرآن به ما اجازه‌ی این کار را می‌دهد. اگر بر این باور اصرار کنید که قرآن کلام غیرمخلوق و جاودانی خداست که باید لفظ به لفظ به آن عمل شود، دچار مخمصه‌ای لاینحل می‌شوید. نظر حضرت عالی در این باره چیست ؟ استاد محمدی :‌ 1. این نیز نکته جدیدی نیست بلکه همان مطلب است که تحت عنوان این که " قرآن فرهنگ زمان خود را با مماشات منعکس کرده است" مطرح بوده و پاسخ ها ی مفصل و شافی به دان داده شده است و ما در این جا وارد این بحث نمیشویم 2. این که قرآن همواره به روز و تازه و شاداب است امری بدیهی است که در آیات و روایات بدان اشاره شده است . 3. فلسفه نوشتن تفاسیر جدید همین است که روز به روز جلوه جدیدی از قرآ ن آشکار می شود که در گذشته نبوده است در غیر این صورت باید باب نوشتن تفسیر سد میشد بنابراین اگر مراد این است که این امری روشن و بدیهی است و نیازی به اظهار نظر ندارد 4. آنچه که قابل توجه هست این است که آموزه ها ی قرآن و دین به دو قسم قابل تقسیم است یک اصول و مبادی کلی و اساسی که چون منطبق برفطرت انسان است ثابت و لایتغیر است دو فروع و مطالب روزآمد و جدید که بر حسب مقتضیات زمان تغییر می کند و وظیفه علمای دین این است که حکم این مسائل مستحدثه را از طریق اجتهاد استنباط کرده و در اختیار مردم قرار دهند و با این نگاه بدیهی است که مطلبی که فقیه قرن چهاردهم از آیه ای می فهمد با فهم فقیه قرن چهارم متفاوت است و این در واقع همان " اجتهاد" است که در مکتب شیعه به رسمیت شناخته شده است. 5. ملازمه بین این که قرآن کلام غیر مخلوق و جاودانی خداست و جمود بر تفسیر قرون ابتدایی اسلام روشن نشدهر چند ما اصل قضیه را که غیر مخلوق و قدیم بودن قرآن را نپذیرفتیم و ثانیا غیر مخلوق بودن چه منافاتی با جاودانه بودن قرآن دارد؟ به عبارت دیگر ما ضمن جاودانه بودن قرآن ؛ آن را مخلوق می دانیم یعنی گر چه ازلی نیست ولی ابدی است تازه این در صورتی است که مراد از حدوث و قدم ؛‌ حدوث وقدم ذاتی باشد نه زمانی 6. خلاصه مشخص نشد که جاودانه دانستن قرآن که مستفاد از حدیث ثقلین است چه مخمصه ای برای مسلمانان در پی داشته است که ایشان با این نظر که قرآن کلام خدا نیست می خواهد مسلمانان را از این مخمصه نجات دهد؟ ضمن تشکر از وقتی که به ما دادید اگر مطلبی باقی مانده که یاد آوری آن را لازم می دانید بفرمایید : استاد : در پایان شاید تذکر این مطلب خالی از لطف نباشد که برخی دچار کیش شخصیتند و می خواهند به هر حال مطرح شوند طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست ( مردم) به هرحیله رهی باید کرد و اگر نبود که این مطالب را عده ای از افراد خالی الذهن می خواندند وقبول می کردند ما این مطالب را شایسته پاسخ گویی نمی دیدیم. خداوند ما ها را از شر شیطان و وسوسه نفس حفظ فرماید و به صراط مستقیم ( که یکی است) هدایت فرماید. با حجت الاسلام رضا محمدی بیشتر آشنا شوید http://www.porsemanequran.com/fa/node/16905