آیا شما این حدیث قدسى را مى پذیرید؟ «خداوند به موسى(علیه السلام) وحى فرمود: من فرزندان را با كارى كه پدران آن ها كرده اند پاداش مى دهم، اگر ك
شكى نیست كه خداوند متعال به خاطر عمل بد یا خوب شخصى فرد دیگرى را مجازات نكرده یا پاداش نمى دهد هر چند آن دو نفر پدر و پسر باشند. خداوند متعال این مطلب را در قالب یك قانون كلّى در قرآن كریم چنین بیان كرده است: «واتَّقوا یَومـًا لا تَجزى نَفسٌ عَن نَفس شَیــًا; (بقره، 48) و از روزى بترسید كه كسى به جاى دیگرى مجازات نمى شود.»; «ولا تَكسِبُ كُلُّ نَفس اِلاّ عَلَیها ولا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخرى; (انعام، 164) هیچ كس عمل ]بدى[ جز به زیان خودش انجام نمى دهد، و هیچ گناه كارى، گناه دیگرى را متحمّل نمى شود.»«لَیسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعى; (نجم،39) و این كه براى انسان، بهره اى جز سعى و كوشش او نیست.» همان گونه كه خداوند متعال تكلیف كردن انسان، بیش از قدرت و طاقتش را با عدالت منافات دانسته، فرموده است: «خداوند هیچ كس را جز به اندازه توانایى اش تكلیف نمى كند، انسان هر كار نیكى را انجام دهد، براى خود انجام داده و هر كار بدى كند به زیان خود كرده است.» (بقره، 286); همین گونه مجازات كردن یك انسان به جاى دیگرى یا پاداش دادن فردى به جاى دیگرى را مخالف عدالت و حكمت دانسته، آن را از خود نفى فرموده است، پس از نظر عقل و قرآن كریم شكى نیست كه مجازات و یا پاداش دادن یكى به جاى دیگرى، بر خلاف عدالت و حكمت الهى مى باشد و محال است خداوند كارى غیر عادلانه و غیر حكیمانه انجام دهد. اگر به حدیثى برخورد كردیم كه با این اصلِ عقلى و قرآنى سازگار نبود، یكى از دو راه را باید بپیماییم، نخست آن كه بررسى كنیم شاید امام معصوم(علیه السلام) در آن روایت، به معنایى نظر داشته است كه با این اصل محكم، منافات ندارد، دوم آن كه اگر بررسى كردیم و منافاتى بااین اصل در آن یافتیم، از روایت دست بر مى داریم و به قرآن و عقل عمل مى كنیم.در باره روایتى كه شما به آن اشاره كرده اید، امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: زمانى كه آن عالم، دیوار خراب شده را باز سازى كرد ـ اشاره به داستان حضرت موسى و خضر(علیهما السلام) است كه با هم به سفر رفتند تا از او چیزى بیاموزد ـ خداوند متعال به موسى(علیه السلام)چنین وحى فرمود: ـ اى موسى! من فرزندان را به عملى كه پدران شان انجام داده اند جزا مى دهم، اگر پدران آن ها مرتكب شرّ و بدى شده اند، من هم جزاى بد به فرزندان آنان مى دهم و اگر مرتكب خیر و خوبى شده اند، من هم جزاى خوب به فرزندان آنان مى دهم، به ناموس مردم خیانت نكنید و گرنه ناموس شما به شما خیانت مى كند، هر كس به همسر مرد مسلمانى خیانت كند، به همسرش خیانت خواهد شد.پاسخ هاى متعددى براى این پرسش ارائه شده است كه به برخى از آن ها اشاره مى كنیم:1. این روایت، به آثار وضعى و تكوینى اعمال پدران اشاره دارد، یعنى عمل بد و خوب پدر، از نظر دنیایى داراى آثارى است كه دامن آن، فرزندان او را نیز در بر مى گیرد، چنان كه اگر در جامعه اى یك فرد شرور باشد، درست است كه خداوند آن مردم را به خاطر شرّ آن فرد مجازات نمى كند، ولى شرّ او در همین دنیا در جامعه اثر مى گذارد; عمل پدران نیز با اثرگذارى آن بر فرزندان رابطه مستقیمى دارد، به همین علت ـ كه این حدیث در باره جزاى آخرتى نیست ـ امام صادق(علیه السلام) در روایتى دیگر تصریح مى فرماید: «خداوند اطفال را به خاطر اعمال پدران شان عذاب نمى كند، زیرا خداوند مى فرماید: «ولا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزرَ اُخرى» (انعام، 164)2. شاید مقصود این حدیث قدسى این است كه خداوند فرزندانى را كه به اعمال پدران خود راضى اند، در ثواب و یا عذاب اعمال آنان شریك مى كند، اگر چنین باشد، عذاب و پاداش فرزندان با عدل و حكمت الهى سازگار است، زیرا فرزندان مى توانند به اعمال پدران خود راضى نباشند.3. آیات قرآن كریم كه هر كسى را تنها مسؤول اعمال خود مى داند، درباره «استحقاق» است، ولى این حدیث قدسى درباره «تفضّل» مى باشد; یعنى خداوند در قرآن مى فرماید: «هر كس تنها با عمل خود است كه مستحق عذاب یا پاداش مى شود»، ولى در این حدیث قدسى مى فرماید: من به فرزندانى كه پدران شان صالح بوده اند، از روى تفضّل، پاداش مرحمت مى كنم، ولى به فرزندانى كه پدران شان صالح نبوده اند، تفضّل خود را از آنان دریغ مى كنم. این مطلب روشن است كه شخص وقتى از تفضّل الهى بى بهره شود، خود گرفتار نوعى بدى و شرّ شده است. چنان كه گفته شده: شرّ كریم آن است كه خیرش به انسان نرسد و خیر لئیم آن است كه شرّش به انسان نرسد.4. خداوند براى عبرت مردم، فرزندان را به كارهاى نیك وبد پدران شان، جزا و پاداش مى دهد، تا مردم تشویق شوند و دست كم براى محفوظ ماندن فرزندان شان از عقوبت الهى، مرتكب شرّ و گناه نشوند ولى خداوند متعال به فرزندانى كه جور اعمال بد پدران خود را كشیده اند، در قیامت آن قدر عوض مى دهد كه آن چه به خاطر پدران به آن ها رسیده است، برابر یا بیش تر شود، تا ظلمى صورت نگرفته باشد.• 1. ر. ك: تفسیر المیزان، علامه طباطبایى(ره)، ج 1، ص 355، نشر اسماعیلیان; تفسیر نم2. میزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ترجمه حمید رضا شیخى، ج 5، ص 2158، ح 7505، نشر دا
اضافه کردن دیدگاه جدید