تکلیف این همه دروغ، ریا، بی عدالتی و...، در یک جامعهای که به نام جامعة اسلامی است، چیست؟ آیا همین رفتار نادرست، عاملی برای تروریسم خوا
نکته هایی دربارة مطالب بالا شایان یاد است: 1. امور ضدّ ارزشی، از قبیل: کفر، شرک، بیعدالتی، دروغ، ریا، فساد، ظلم و... در جوامع دیگر به ویژه در دنیای غرب، در مقایسه با جامعة ما بیشتر است. 2. وجود امور منفی و ضدّ ارزشی، مانند: دروغ، ریا، بی عدالتی و...، در جامعة اسلامی، انکارناپذیر است و رواج آن حتی اگر کم باشد، سبب تأسف است و برای ریشه کن کردن آن، بسیج همگانی را میطلبد. برخی امور به تک تک افراد جامعه باز میگردد برای مثال، این فرد است که نباید دروغ بگوید، یا نباید ریا کند، یا نباید ارزشهای منفی در وجودش راه دهد; اما بعضی مسائل دربارة حکومت و مدیریت است; دولت مردان، میتوانند با قوانین خوب و اجرای خوب بخش عمدهای از بی عدالتیها و... را از بین ببرند; از این رو، برای از بین بردن ضدّ ارزشها، هم ملت و هم دولت باید با جدّیت کامل برخورد کنند، و این مهم تنها در سایة ایمان و تقوا، محقق میشود: " یَـََّأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوَّاْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ یَجْعَل لَّکُمْ فُرْقَانًا وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّ ?‹َاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ;(انفال،29) ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر از ] مخالفت فرمان[ خدا بپرهیزید، برای شما وسیلهای برای جدایی حق از باطل قرار میدهد ]و روشن بینی خاصی که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت[ و گناهان شما را میپوشاند و شما را میآمرزد و خداوند فضل و بخشش عظیم دارد." بدیهی است راه نجات از بدهیهای اخلاقی و عملی، تقوا است. پیامبر اکرمدر این باره میفرماید: "من آیهای را میشناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن زنند، برای حل آن مشکلها کافی است; سپس آیة 2 سورة طلاق که دربارة تقوا است را تلاوت فرمود و بارها آن را تکرار کرد."(بحارالانوار، مجلسی;، ج 67، ص 281، مؤسسه الوفأ.) هم چنین امام علیدر این باره میفرماید: "انسان هیچ گاه طعم ایمان را نمیچشد تا دروغ را ترک گوید، خواه شوخی یا جدّی باشد."(کافی، کلینی ;، ج 3، ص 340، دار الکتب الاسلامیة.) از این آیات و روایات استفاده میشود، بهترین راهِ از بین بردن بدیها در جامعه، تقویت ایمان و تقوا در تک تک افراد است. معارف و احکام اسلام، همهاش خیر، برکت، معنویت، عدالت، برابری، صفا، صمیمیت، محبت، ایثار، یاری کردن هم نوع، پرهیز از صفات ناپسند، مانند: دروغ، ظلم و... است; این که مسلمانان به بخشی از دستورها عمل نموده، به بخشهای دیگر آن عمل نمیکنند و چهرة اسلام را بد جلوه میدهند، حساب دیگری دارد و اسلام از این گونه افراد ضربههای بسیار دیده است. اصل در اسلام، رحمت و بخشش است، مگر آن که در جایی ظلم، فساد و بی عدالتی باشد که با آن مبارزه میکند; اما برخی اعمال از سوی بعضی مسلمانان مانند: طالبان در افغانستان، بن لادن و القاعده که که از تربیتیافتگان دست استکبار هستند و با تفکرهای خشک و متحجرانه و اعمال خشن خود، اسلام را دینِ خشونت معرفی میکنند و باعث میشوند مسلمانان را تروریسم بخوانند، به اسلام ناب محمدیربطی ندارد و صدافسوس که اسلام عزیز، همواره این گونه انحرافها را در کنار خود تحمل کرده است. به تعبیر دیگر، عنوان خشونتطلبی به مسلمانان دادن، یا مسلمانان را به تروریسم متهم کردن، نه به خاطر این است که بنلادن یا طالبان یا صدام و... مرتکب پارهای کارها شده یا میشوند، بلکه این اتهامات به عنوان یک دکترین و شیوهای است که استکبار جهت مقابله با اسلام واقعی به کار گرفته است، تا اسلام خواهی ملل مسلمان و غیرمسلمان که روز به روز بعد از پیروزی انقلاب اسلامی رشد و بالندگی بیشتری مییابد به رکود و ایستادگی وادارد.(ر.ک: تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 24، ص 236 - 238، دار الکتب الاسلامیة / همان، ج 11، ص 414 - 415.)
اضافه کردن دیدگاه جدید