حکم اسلام را دربارة مرتدان و کسانی که پیامبر6 و معصومین: را دشنام دهند بیان کنید؟
ارتداد در لغت، به معنای بازگشتن است و در اصطلاح، به معنای خروج فرد مسلمان از دین اسلام(قاموس قرآن، سیدعلیاکبر قرشی، ج 3، ص 79، دارالکتبالاسلامیة.) و برگشتن از ایمان به کفر است. این اصطلاح، در آیاتی از قرآن به کار رفته است; از جمله، آیة 54 سوره مائده که میفرماید: "یَـََّأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ...; ای کسانی که ایمان آوردهاید، هر کس از شما از آیین خود باز گردد (به خدا زیانی نمیرساند) خداوند جمعیتی را میآورد که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند..." و نیز در آیة 217 سورة بقره میفرماید: "وَمَن یَرْتَدِدْ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ کَافِرٌ فَأُوْلَـََّئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَـَـلُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالاْ ?َخِرَةِ وَأُوْلَـََّئِکَ أَصْحَـَبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَـَـلِدُونَ; یعنی کسی که از آیینش برگردد و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک (گذشته) او در دنیا و آخرت، بر باد میرود، و آنان اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند بود." پذیرش اسلام باید طبق منطق باشد; کسی که آیینی همچون اسلام را بعد از تحقیق و پذیرش رها کند و به سوی آیینهای دیگر برود، معمولاً انگیزه صحیح و موجهی ندارد، بنابراین عدول و بازگشت او به تخطئه و خیانت شبیهتر است تا به اشتباه و عدم درک حقیقت; چنانکه قرآن کریم میفرماید: "إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّواْ عَلَیََّ أَدْبَـَرِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی الشَّیْطَـَنُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَیَ لَهُم;(محمّد، 25) کسانی که بعد از روشن شدن هدایت برای آنها، پشت به حق کردند، شیطان اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهای طولانی فریفته است". و در آیه 107 سوره نحل میفرماید: "این به خاطر آن است که زندگی دنیا (و پست) را بر آخرت ترجیح دادند...". تعبیراتی که قرآن درباره مرتد به کار برده: "وَشَهِدُوَّاْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقُّ وَجَآءَهُمُ الْبَیِّنَـَت"(آلعمران،86) "مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَی"(محمّد،25)، نشان دهندة این است که این گونه افراد از روی عناد، لجاجت، هتک مقدسات و مقابله با اسلام دست از دین برداشتهاند و مؤید آن حوادث صدراسلام (اهل ردّه) است که وقتی عدد مرتدین زیاد شد، آنان به قصد نابودی اسلام به مدینه حمله کرده و با مسلمانان وارد جنگ شدند.(ر.ک: تاریخ اسلام، دکتر حسن ابراهیم حسن، ج 1، ص 344 ـ 353، داراحیأالتراث العربی.) علاوه بر آن اگر به افراد اجازه داده شود هر روز مایل باشند خود را مسلمان معرفی کنند و هر روز مایل نباشند انکار نمایند، به زودی جبهه داخلی کشور اسلام از هم متلاشی خواهد شد و راه نفوذ دشمنان و عوامل و ایادی آنها باز خواهد گردید و هرج و مرج در جامعه اسلامی پدید خواهد آمد; چنانکه قرآن کریم میفرماید: "جمعی از اهل کتاب (از یهود) گفتند: (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید; شاید آنها (از آیین خود) باز گردند." (آلعمران، 72). آیین مقدس اسلام جهت پیشگیری و ریشهکن ساختن چنین فتنهها و فسادها دستور داده است که مرتد کشته شود تا نظام دین و حکومت اسلام و آیین و کتاب او دستخوش چنین حوادث شوم نگردد و مغرضان با مکتب خدا بازی نکنند. بنابراین، اسلام به خاطر جرمی که مرتد مرتکب شده و برای حفظ حقوق دیگران که در سایة بقای دین و حکومت اسلامی و مبارزه با ایادی و عوامل بیگانه حاصل میشود، چنین کیفری (اعدام یا حبس و...) را برای مرتد در نظر گرفته است و این حکم (مجازات مرتد) هیچ منافاتی با آیه "لا إکراه فی الدین" و آزادی عقیده ندارد. در پایان لازم است یادآوری کنیم که اسلام میان مرتد فطری (کسی که از پدر و مادر مسلمان متولد شده و پس از قبول اسلام از اسلام برگشته است) و مرتد ملّی (کسی که پدر و مادر او به هنگام انعقاد نطفهاش مسلمان نبودهاند و او بعداً اسلام را پذیرفته، سپس از آن برگشته) و همچنین بین مرد مرتد و زن مرتد فرق گذاشته است. مرد اگر مرتد فطری باشد، بدون قید و شرط اعدام میشود; ولی اگر مرتد ملّی باشد، در صورت عدم بازگشت به اسلام(توبه) کشته میشود. این تفاوت شاید به خاطر این باشد که ضرر ارتداد فردی که اصالتاً مسلمان بوده است (مرتد فطری) به مراتب بالاتر از فرد بیگانه است که غیر مسلمان بوده، سپس مسلمان شده است. فرد اول به خاطر داشتن ارتباطات قوی و نیرومند، روی فکر و ذهن خانوادههای اسلامی و ضعیف الایمان بیشتر میتواند اثر منفی بگذارد و بهتر میتواند بر ضد حکومت اسلام قیام و فعالیت کند; در حالی که اثر منفی فرد دوم از آن کمتر است. امّا زن مرتد (چه فطری و چه ملّی) در اسلام کشته نمیشود و آن هم شاید به این جهت باشد که زن هر چند یک انسان کامل است، امّا بر اثر داشتن عواطف سرشار، زودتر تحت تأثیر قرار میگیرد و اگر چه زودتر به انحراف فکری کشیده میشود، زودتر هم به سوی حق باز میگردد. همچنین برخی از محققان از فقها نیز فرمودهاند: فردی که بر اثر تماس و ارتباط با گروه باطل، شبهاتی در دل او پیدا شده کمکم صورت انکار به خود گرفته و باعث شده تا برخی از احکام ضروری دین را انکار کند، ولی به گونهای است که اگر شبهة او زایل شود، فوراً به آغوش حق باز میگردد، این طور فردی نیز کشته نمیشود.( ر.ک: پرسشها و پاسخها، استاد جعفر سبحانی، ص 255 ـ 260، انتشارات مؤسسة سیدالشهدأ / مستمسک العروة، آیتالله سیدمحسن طباطبایی حکیم، ج 1، ص 378 ـ 384، الطبعة الرابعه نجف اشرف / تفسیر نمونه، آیتالله مکارم شیرازی، ج 2، ص 278 ـ 281 و ج 11، ص 418 ـ 421 و ص 426 ـ 427، دارالکتب الاسلامیة / المیزان، علامه طباطبایی، ج 2، ص 342 ـ 347، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان / قاموس قرآن، سیدعلیاکبر قرشی، ج 6، ص 107 ـ 108، دارالکتب الاسلامیة. ) "دشنام دهندگان به معصومین: یا نواصب همانند کفار و غالیان (کسانی که یکی از ائمه: را خدا خوانده یا بگویند خدا در او حلول کرده است) و خوارج نجس میباشند.(توضیح المسائل مراجع; فتاوای دوازده نفر از مراجع معظم تقلید; ج 1، ص 84ـ85، جامعة مدرسین.) دشنام دهنده به پیامبر6 و ائمه اطهار: محکوم به قتل است کشتن شخص دشنام دهنده بر شنونده، در صورتی که بر جان و آبروی خود و مؤمن دیگری نترسد واجب است و در صورت ترس کشتن او جایز نیست، همین گونه اگر بر از بین رفتن مال چشمیگرخود و مؤمن دیگری ترس داشته باشد باز هم قتل آن شخص بر شنونده واجب نمیباشد. و در صورت فراهم بودن زمینة قتل، اجازة از امام معصوم: و یا نائب اماملازم نمیباشد. و قول قوی در خصوص دشنام دهنده به فاطمة زهرا3 نیز همانند دیگر معصومین: قتل میباشد خصوصاً زمانی که اهانت به ایشان به اهانت به پیامبر6 برگردد.(ر.ک: تحریرالوسیله، امام خمینی;، ج 2، ص 476ـ477، کتاب الحدود، حدقذف، القول فی القاذف والمقذوف ـ احکام ـ فرع اول.)
اضافه کردن دیدگاه جدید