چرا در قرآن اسمی از حضرت امام حسین‌نیامده است‌؟

اولاً شیوه پرسش حاکی از این است که گویا معرفی اولیای الهی که امت باید از آن‌ها پیروی کنند، تنها یک راه دارد و آن این است که نام آنان در کتاب آسمانی برده شود در صورتی که اگر به خود قرآن مراجعه کنیم خواهیم دید، که قرآن برای معرفی شخصیت‌های الهی از سه راه وارد می‌شود، و در هر موردی طبق مصالحی از شیوه خاصی پیروی می‌کند. 1. معرفی با اسم‌، پیامبر گرامی در انجیل از طریق اسم برای آیندگان معرفی شده است‌; "وَ مُبَشِّرَا بِرَسُول‌ٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُه‌َُّ أَحْمَدُ" (صف‌، 6) 2. معرفی با عدد، نقبأ بنی اسراییل و گروهی که طبق گزینش حضرت موسی قرار شد به کوه بروند، در قرآن با عدد معرفی شده‌اند. (مائده‌، 12 و اعراف‌، 155) 3. معرفی با صفت‌، یکی دیگر از طرق شناسایی شخصیت‌های الهی‌، معرفی با صفت است‌; چنان‌که پیامبر در انجیل و تورات علاوه بر معرفی با نام‌، با صفات نیز معرفی شده است‌.(پرسش‌ها و پاسخ‌ها، آیت الله جعفر سبحانی‌، ص 182، مؤسسه سیدالشهدأ.) در زمینه امامت خاصه (چه کسی امام باشد) قرآن از راه سوم وارد شده‌، در برخی از آیات به طور مستقیم‌، مسأله امامت را مورد توجه قرار می‌دهد و به وضوح از آن بحث می‌کند; آیاتی همچون‌: آیه تبلیغ‌، آیه ولایت‌، آیه اولی الامر، آیه صادقین و آیه قربی از این قسمند. و در برخی از آیات نیز، به طور غیرمستقیم از این مسأله بحث می‌کند; آیاتی همچون‌: مباهله‌، خیرالبریه‌، لیلة المبیت و... در این بخش جای دارند. در این آیات فضایلی برای امیرمؤمنان‌اثبات می‌کند که او را برترین فرد امت محمد9 و والاترین شخصیت بعد از ایشان معرفی می‌کند که با ضمیمه کردن یک مقدمه واضح عقلی (ترجیح مرجوح بر راجح قبیح است‌) نتیجه می‌گیریم‌، کسی شایسته‌تر از او برای رهبری امت بعد از پیامبر9 نیست‌. از سوی دیگر امام از نظر شیعه باید دو خصوصیت عصمت (بقره‌، 124) و علم لدنی (نمل‌، 40; آل‌عمران‌، 7) را دارا باشد که به این دو صفت در قرآن اشاره شده و اجماع مرکب از سوی شیعه و سنی داریم که بعد از پیامبراکرم‌ جز امیرالمؤمنین کسی واجد این صفات نبوده است‌.(ر.ک‌: پیام قرآن‌، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 9، ص 177، دارالکتب الاسلامیة‌.) همچنین آیات متعددی چون‌: مباهله‌، تطهیر، اطعام و... به طور غیرمستقیم به حضرت زهرا3 اشاره دارند. ثانیاً; به طور حتم مهم‌ترین منبع احکام و معارف اسلامی قرآن است‌. اگر خدای ناکرده تحریف اندکی در قرآن صورت می‌گرفت‌، مسلمانان اعتمادشان را به قرآن از دست می‌دادند. این سلب اعتماد باعث می‌شد که اسلام و قرآن به مشکلات مسیحیت و انجیل و تورات دچار شوند. برای این‌که اصل اسلام (قرآن‌) با توجه به خاتمیت این دین باقی بماند، بهترین راه‌کار، حفظ قرآن از تحریف و تصرف‌هاست‌. درست است که قرآن می‌فرماید: "إِنَّا نَحْن‌ُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَ إِنَّا لَه‌ُ لَحَـَفِظُون‌َ" (حجر، 9) ولی این حفظ تنها از راه اعمال قدرت و مددهای غیبی و عنایات خداوند در همه مواقع و مراحل به طور خارق‌العاده نیست‌; بلکه یکی از علل حفظ و بقای آن فراهم ساختن اسباب است‌; چون هر چیزی را سببی است و خداوند امور را جز به اسبابش اجرا نمی‌فرماید. یکی از اسباب محفوظ ماندن قرآن از تصرف و تحریف این است که نام هیچ یک از معاصران پیامبر در مقام ستایش یا نکوهش به صراحت برده نشده است با آن‌که آیات بسیاری در ستایش نیکان (علی‌، عمار، سلمان و...) و نکوهش مشرکان (ابوسفیان‌، ابوجهل و...) نازل گردیده است‌. بدیهی است اگر به صراحت نام آنان آورده می‌شد عده‌ای در صدد تحریف قرآن و تغییر آیات و حذف اسامی برمی‌آمدند; ولی وقتی در متن قرآن اسمی از کسی نیامده آنان تنها به وسیله دانشمندان مزدور، در شأن نزول‌ها و توجیه آیات‌، خیانت و تصرف می‌کردند نه در خود آیات‌، مثل این‌که سمرة بن جندب به دستور معاویه‌، بر منبر آیه‌ای را که در شأن علی نازل شده است گفت‌: در شأن ابن ملجم نازل گردیده است‌. تجربه تاریخ هم نشان داده است که چگونه دنیا طلبان گفته‌های پیامبر9 را دست‌کاری کردند. هم چنان که خلیفه دوم‌، هنگام رحلت رسول اکرم‌هنگامی که ایشان دوات و قلمی خواستند گفته پیامبر9 را رد نموده و عمر در مقابل‌، آن سخن شنیع بر زبان راند;(ر.ک‌: الطرائف‌، سید ابن طاووس‌، ج 2، ص 433، چاپخانه قم‌.) چگونه شد که در مقابل حضرت این سخن رانده شد آیا بعد از رحلت نمی‌توانستند به قرآن جسارت کنند پس یقین بدانید که اگر حتی در یک صد آیه به صراحت نام اهل‌بیت‌: می‌آمد، این عده آن آیات را از قرآن حذف کرده‌، می‌گفتند: بقیه قرآن ما را کافی است و مردم نادان هم دم برنمی‌آوردند; چنان‌که به حضرت علی‌و حضرت زهرا3 آن همه آزار رساندند و مردم چیزی نگفتند. وانگهی خلیفه اول و دوم که صدها روایت از پیامبر9 را جمع آوری کرده و همه را سوزاندند. بعید نبود که جهت مطامع دنیایی خود، بسیاری از آیات قرآن را نیز بسوزانند. ولی همان طور هم که می‌دانید خیلی فرق است میان زمین زدن و کنار گذاشتن حدیث پیامبر، با آیه قرآن‌.(ر.ک‌: خلافت و ولایت‌، محمدتقی شریعتی (مزینانی‌)، ص 14ـ17، حسینیه ارشاد / امامت و رهبری‌، شهید مطهری‌.) ثالثاً; یکی از دلیل‌های نیامدن نام امامان‌: در قرآن این است که قرآن فقط کلیات مسائل را بیان کرده و تبیین جزئیات آن‌، به پیامبر9 واگذار شده است‌. شخصی به نام ابی‌بصیر گوید: از امام‌صادق‌پرسیدم‌: مردم می‌گویند چرا از حضرت علی‌7 و اهل‌بیت او نامی در قرآن کریم نیامده است‌؟ امام‌فرمودند: به کسانی که چنین اعتراضی می‌کنند، بگویید همان‌گونه که نماز در قرآن آمده‌، ولی سه یا چهار ]رکعت‌[ بودن آن مشخص نشده و پیامبر9 آن را برای مردم تفسیر کرد; همچنین زکات ]در قرآن‌[ نازل شده‌; ولی مقدار آن مشخص نشده و رسول‌خدا9 آن را برای مردم تفسیر کرد و... همین طور در قرآن نازل شده است که "أطیعوا اللّه و أطیعوا الرسول و أولی‌الأمر منکم‌; (نسأ، 59) از خدا و رسولش و اولی‌الامر اطاعت کنید." این آیه‌، دربارة علی و حسن و حسین‌: نازل شده و پیامبر9 فرمود: هر که من مولای اویم‌، پس علی مولای اوست‌; ]یعنی همان گونه که تفسیر جزئیات نماز، زکات و حج به پیامبر9 واگذار شده که دستورهای الهی را به مردم ابلاغ کنند، معرفی أولی‌الامر نیز به ایشان واگذار شده و پیامبر9 نیز آنها را به مردم معرفی کردند.[ سپس امام‌صادق‌سایر آیات و روایاتی را که در این باره آمده فرموده است‌.(الکافی‌، کلینی‌، ج 1، ص 286، دارالکتب الاسلامیة‌.)

اضافه کردن دیدگاه جدید

کد امنیتی
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.