اگر تعدد زوجات نوعی ظلم به همسر سابق نیست، پس چرا علیدر زمان حیات فاطمههمسر دیگری اختیار نکرد؟ و یا پیامبر در زمان حیات خدیجه، همسر دی
قرآن کریم میفرماید: "...فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَآءِ مَثْنَیَ وَثُلَـَثَ وَرُبَـَعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلآ تَعْدِلُواْ فَوَ َحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَـَنُکُمْ ذَ َلِکَ أَدْنَیََّ أَلآ تَعُولُواْ ;(نسأ،3) با زنان پاک ازدواج نمایید، دو یا سه یا چهار همسر; و اگر میترسید عدالت را دربارة همسران متعدد رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید..." این آیه و روایات پیشوایان معصوم:(ر.ک: الکافی، کلینی، ج 5، ص 362 ـ 364، دارالکتب الاسلامیه.) به طور صریح دلالت میکند که تعدد زوجات جایز است، و هر مردی با رعایت عدالت و شرایط دیگر ازدواج، میتواند با زنان متعددی (حداکثر چهار زن دائم) ازدواج نماید. اما این که چرا پیامبراکرمو حضرت علیدر زمان حیات همسر اولشان، با زن دیگری ازدواج نکردهاند، علت آن در تاریخ بیان نشده است و معلوم نیست که آیا با وجود حضرت خدیجه و فاطمة زهرا3 احساس نیاز به همسر دیگری نمیکردند; یا شرایط مالی و موقعیت اجتماعی به آنها اجازة ازدواج مجدد را نمیداد; یا این که حضرت خدیجه و حضرت فاطمهدارای مقام و منزلت خاصی بودند و ازدواج مجدد یک نوع بیمهری نسبت به آنها تلقی میشد و یا... در هر صورت حکمت آن برای ما روشن نیست، ولی مسلماً تعدد زوجات با رعایت عدالت در اسلام جایز است. با مراجعه به روایات اهلبیت: پارهای از حکمتهای این مسأله نیز برای ما روشن است که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم: 1. امام باقر7 در پاسخ کسانی که میپرسند: چرا مؤمن زنان متعدد اختیار میکند؟ میفرماید: برای اینکه خود را از آلودگی به گناه حفظ کند; سپس در مقام توضیح ادامه میدهد: اگر فرد دسترسی به حلال داشته باشد، از میل به حرام بینیاز میشود و گرد حرام نخواهد رفت.(من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 3، ص 360، دارالتعارف للمطبوعات.) میدانیم که پاسخ دادن به نیازهای آدمی با عرضه مناسب، از سنتهای فراگیر جهان هستی است، و اسلام، عرضه مناسبِ تقاضای جنسی انسان را ارضای حداقل آن دانسته است تا فردی از آن محروم نشود; ولی از آنجا که اسلام با تدابیری همچون پوشش، عفاف و حیا، زنان را به گونهای تربیت میکند که سبب کاسته شدن میل جنسی آنها میشود، طبعاً وجود چنین میلی در مردان بیش از آنان خواهد شد; گذشته از اینکه وجود ایام عذر زنان که شامل یک سوم ایام معاشرت است، به اضافه بخشی از ایام بارداری و شیر دادن و مانند آن، ممنوعیتی ایجاد میکند که تجویز قانون یاد شده، موجب جبران این محدودیتها و بازداشتن مرد از ارتکاب گناه میشود; از این روست که در غرب به خاطر ممنوعیت این قانون، فساد و بیبندوباری رواج یافته است.(تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ج 4، ص 189 ـ 200، مؤسسه اعلمی للمطبوعات ـ نمونه، همان، ج 4، ص 153 ـ 160.) 2. روایت دیگری، یکی از حکمتهای قانون یاد شده را بیشتر بودن جمعیت زنان از مردان دانسته و آن را برنامهای جامع برای ایجاد تعادل و بهرهمندی تهیدست و توانمند در جامعه معرفی میکند;(عللالشرایع، شیخ صدوق، ج 2، ص 218، مؤسسه اعلمی للمطبوعات.) توضیح اینکه چه بسا ممکن است در بسیاری از جوامع، تعداد زن و مرد از نظر آمار برابر باشد; ولی چون این تقاضا از لحاظ سنی در زنان زودتر احساس میشود، عملاً تعداد متقاضی برای ازدواج میان آنها بیش از مردان خواهد بود; به همین جهت، در جوامعی که سن ازدواج را بالاتر بردهاند، فساد بیشتری رواج دارد; گذشته از این، عمر جنسی مردان طولانیتر از زنان است. در جامعه حوادثی وجود دارد که مردان را بیشتر در خطر نابودی قرار میدهد; از این رو، وجود چنین قانونی میتواند تعادل ایجاد کند.(المیزان، همان ـ نمونه، همان.) 3. در روایتی دیگر، در بیان حکمت اینکه چرا این قانون فقط برای مردان مجاز شمرده شده، آمده است: زیرا وقتی مرد چهار همسر اختیار کند، نسبت خویشاوندی فرزندان همه زنها با او روشن است; ولی چنانچه زنی دو شوهر یا بیشتر داشته باشد; چون همه مردان در ایجاد نطفه فرزندان او شریکند، نسبت خویشاوندی فرزندان با شوهرهای زن مشخص نخواهد شد و این موجب از هم پاشیدن نظام خانواده و اصل و نسب افراد و... خواهد شد.(عللالشرایع، همان.) بعد از بررسی برخی از حکمتهای این قانون، بیان این مطلب لازم است که هرچند چنین قانونی را اسلام مجاز شمرده است، امّا در اجرای آن شرایط سنگینی قرار داده که فقط اندکی از مردان میتوانند از عهده آن برآیند. در این بخش از پاسخ به برخی از این شرایط اشاره میکنیم: الف) رعایت عدالت میان زنها در معاشرت; بنابراین مرد باید طوری عمل نماید که ظلم در حق همسر اول، و دیگر همسرانش نشود; ب) تقسیمبندی زمان معاشرت (حق قسم); ج) وجوب نفقه آنان; د) وجوب نفقه فرزندان آنها; 'û) گذشته از همه اینها، راههای دینی و مشروعی وجود دارد که زن میتواند شوهرش را ملزم کند که بدون اجازه او همسر دیگری اختیار نکند. منظور از عدالتی که اشاره شد، رعایت در مقام عمل است; یعنی مرد در ابراز و اظهار محبت باید عادلانه برخورد کند و گرنه تقسیم کردن محبت قلبی و درونی، امری بسیار دشوار و از حیطه قدرت آدمی خارج است; ولی به فرموده قرآن، سعی کند تمام میلش به یکی نباشد تا دیگری به صورت بلاتکلیف درآید و حقوقش ضایع شود.(نسأ، 129.)
اضافه کردن دیدگاه جدید