معجزات چگونه به وجود میآمد؟ توضیح دهید.
معجزه در اصطلاح به معنای امری خارقالعاده است که با ادعای نبوت و تحدی (هماوردطلبی) همراه باشد. معجزه به معنای انجام کاری بدون علت نیست; بلکه دارای علّت است، امّا نه از سنخ علتهای عادی، بلکه علتی است معنوی که به موهبت پروردگار متعال در نفس پیامبر تحقق پیدا میکند.(ر.ک: راه و راهنماشناسی، استاد محمد تقی مصباح یزدی، ص 57ـ144، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی; / پیام قرآن، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 7، ص 276ـ299، مطبوعاتی هدف.) از آیات قرآن مجید استفاده میشود که در وجود پیامبران مبدأ تأثیری برای معجزات، هست امّا ظهور آثار آن منوط به اذن و اجازة خداست ،چنان که قرآن مجید میفرماید: "وَ مَا کَانَ لِرَسُولٍ أَن یَأْتِیَ بِ ?‹َایَةٍ إِلآ بِإِذْنِ اللَّه;(غافر،78) هیچ پیامبری حق نداشت معجزهای جز به فرمان خدا بیاورد."; "وَ مَا کَانَ لَنَآ أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَـَنٍ إِلآ بِإِذْنِ اللَّه;(ابراهیم،11) ما هرگز نمیتوانیم معجزهای جز به فرمان خدا بیاوریم."(ر.ک: تفسیر المیزان، علامة طباطبایی;، ترجمة آیت اللّه مکارم شیرازی، ج 1، ص 98ـ99، نشر بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.) بنابراین "معجزه" کار خارقالعادهای است که با قدرت و اذن پروردگار توسط پیامبران پدید میآید، تا به وسیلة آن حقانیت دعوت خود را ثابت، و مردم را به راه راست هدایت نمایند، و پیامبر بدون اذن خدا قادر بر انجام آن نیست. در قرآن کریم و کلمات رسول اکرمو صحابه و تابعین، واژه اعجاز و معجزه به مفهومی که اکنون رایج است، به کار نرفته; بلکه اصطلاح مذکور را همانند بسیاری از اصطلاحات دیگر مانند معاد و... در طول تاریخ عقاید و کلام اسلامی متکلمان اسلامی وضع کردهاند. شاید نخستین بار در قرن سوم بود که واژة اعجاز به همین معنای امروزی خود به کار گرفته شد. در قرآن کریم، واژگان دیگری وجود دارد که بیانگر این مقصود است; مانند: 1. آیه; به معنای علامت و نشانه روشن. آنچه پیامبران: نشان و دلیل نبوت میدانند، آیه شمرده شده است که به آن معجزه میگوییم: "وَرَسُولاً إِلَیَ بَنِیَّ إِسْرَ ََّءِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِ ?‹َایَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّیَّ أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْ ?‹َةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ; (آل عمران،49) و ]او را[ رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل ]قرار داده که به آنها میگوید:[ من نشانهای از طرف پروردگار شما برایتان آوردهام; من از گل چیزی به شکل پرنده میسازم; سپس در آن میدمم و به فرمان خدا، پرندهای میگردد." این انتظار، همگانی و منطقی دانسته شده است که مخاطبان پیامبران: از آنان آیه و معجزهای برای اثبات ادعای رسالت الهی طلب مینمودهاند: "قَالَ إِن کُنتَ جِئْتَ بِ ?‹َایَةٍ فَأْتِ بِهَآ إِن کُنتَ مِنَ الصَّـَدِقِینَ; (اعراف،106) ]فرعون[ گفت: اگر نشانهای آوردهای، نشان بده اگر از راستگویانی!" 2. بیّنه: "بین" و "بان" در لغت به معنای ظاهر شدن و انکشاف است; رهنمود و دلالت واضح و روشن; خواه عقلی باشد یا حسی. قرآن میفرماید: "قَدْجِئْتُکُم بِبَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ; (اعراف،105) من دلیل روشنی از پروردگارتان برای شما آوردهام." 3. برهان: ارائة دلیل و حجت را گویند: "یَـََّأَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَآءَکُم بُرْهَـَنٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَأَنزَلْنَآ إِلَیْکُمْ نُورًا; (نسأ،174) ای مردم، دلیل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد و نور آشکاری به سوی شما نازل کردیم." 4. سلطان: "سلط و تسلّط" به معنای نیرو، تمکّن و حجت و دلیل است. دلیل را بدان جهت سلطان گویند که افکار و قلوب را چیره میسازد: "...وَ مَا کَانَ لَنَآ أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَـَنٍ إِلآ بِإِذْنِ اللَّهِ; (ابراهیم، 11) و ما هرگز نمیتوانیم معجزهای جز به فرمان خدا بیاوریم!" 5. بصیرت: به مفهوم وضوح و روشنی و ادراک درونی میباشد: "قَدْ جَآءَکُم بَصَآ ??ًِرُ مِن رَّبِّکُمْ...; (انعام،104) دلایل روشن از طرف پروردگارتان برای شما آمد" نشانههای الهی پیامبران: بهگونهای بود که موجب دریافت و آگاهی درونی مردمان میشد.(ر.ک: علوم قرآن، محمد باقر سعیدی روشن، ص 89، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی; / درسنامة علوم قرآنی، حسین جوان آراسته، ص 347، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.)
اضافه کردن دیدگاه جدید