ویژه پیامبر اعظم صلی الله علیه وآله2

image: 

در این ویژه نامه بر آنیم تا به چند پرسش و پاسخ درباره معراج پیامبر اعظم بپردازیم

پرسش: دلایل جسمانى بودن معراج پیامبر چیست؟ اگر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، معراج هاى متعدد داشته اند، آیا همه جسمانى و روحانى بود یا فقط روحانى بوده است؟

پاسخ: براى روشن شدن پاسخ این پرسش، لازم است که به سه موضوع اشاره شود: الف) دیدگاه هاى موجود در کیفیت معراج و سیر رسول خدا(صلى الله علیه وآله); ب) ادلّه اثبات جسمانى و روحانى بودن معراج; ج) آیا پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)یک معراج داشته یا بیشتر؟

الف) در چگونگى معراج، و سیر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سه دیدگاه وجود دارد:

1. رسول خدا با جسم و روح شریفش از مسجد الحرام به مسجد الاقصى و از آن جا نیز با همان جسم و روح، به آسمان ها عروج نمود.

2. آن حضرت، با روح و جسد تا بیت المقدس سیر فرمود و از آن جا، تنها با روح به آسمان ها عروج نمود.

3. سیر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از ابتدا روحانى بوده نه جسمانى.

نظر اوّل، عقیده بسیارى از مفسران و علماى شیعه و اهل سنت است; از جمله شیخ طوسى در تبیان[1]، مرحوم طبرسى در مجمع البیان[2]، علامه مجلسى در بحارالانوار[3] و...  .

بسیارى مفسران اهل سنت نیز تصریح کرده اند که معراج، جسمانى و روحانى بوده است، از جمله: ابى صغیر، محمد بن جریر طبرى[4]، ابى حیّان اندلسى[5]، ابن کثیر[6]، بیضاوى در انوار التنزیل[7]، فخر رازى[8]، سید قطب[9]، مراغى[10].

2. علامه طباطبائى درباره معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرموده اند: «ظاهر آیه و روایات، محفوف به قراینى است که آیه را داراى ظهور نسبت به آن جزئیات مى کنند; ظهورى که به هیچ وجه قابل دفع نیست و با در نظر داشتن آن قراین، از آیه و روایات چنین استفاده مى شود، که آن جناب، با روح و جسدش از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى رفته است، امّا عروجش به آسمان ها از ظاهر آیات سوره نجم...و صریح روایات بسیارى بر مى آید که این عروج واقع شده و به هیچ وجه نمى توان آن را انکار نمود، چیزى که هست ممکن است بگوییم که این عروج، با روح مقدسش بوده است، ولیکن نه آن طور که قائلین به معراج روحانى معتقدند، که به صورت رؤیاى صادقه بوده است، چه اگر صرف رؤیا مى بود، دیگر جا نداشت آیات قرآنى این قدر درباره آن اهمیت داده و سخن بگوید و در مقام اثبات کرامت درباره آن جناب برآید...، بلکه مقصود از روحانى بودن آن این است که روح مقدس آن جناب، به ماوراى این عالم مادى یعنى آن جایى که ملائکه مکرمین منزل دارند و اَعمال بندگان بدان جا منتهى و اَقدار از آن جا صادر مى شود، عروج نموده و آن آیات کبراى پروردگارش را مشاهده و حقایق اشیا و نتایج اعمال برایش مجسم شده، ارواح انبیاى عظام را ملاقات و با آنان گفت و گو کرده است، ملائکه کرام را دیده و با آنان صحبت نموده و آیات الهى را دیده که جز با عبارات «عرش» «مجب» «سراقات» تعبیر آنها ممکن نیست.[11]

3. عقیده گروهى به نام «جَهْمیه» است که قائل هستند معراج از ابتدا روحانى بوده است.[12]

ب) ادلّه اثبات جسمانى و روحانى بودن معراج:

1. از ظاهر آیه شریف: (سُبْحَـنَ الَّذِى أَسْرَى بِعَبْدِهِى لَیْلاً مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَا) که تعبیر به «عبده» فرموده، بیان گر این است که معراج، در بیدارى بوده نه در خواب; جسمانى بوده نه روحانى. بیشتر مفسّران که معراج را جسمانى و روحانى مى دانند، به این دلیل اشاره کرده اند; از جمله آیت اللّه جوادى آملى، فرموده اند: خداوند مى فرماید: «اسرى بعبده» و نفرموده «بروحه». «عبد» همان مجموع جسم و روح است، ظاهر این است که عروج در بیدارى صورت گرفته، نه در خواب; به تعبیر علامه طباطبائى(قدس سره)فخر این نیست که انسان عروج را خواب ببیند; این خواب را دیگران نیز مى بینند...، سپس فرمود: «سیر بدنى آن حضرت، هرگز به معناى خروج از عالم طبیعت و ورود به ماوراى طبیعت نخواهد بود، زیرا آسمان، مانند زمین موجودى مادى و طبیعى بوده و احکام طبیعت به هر یک از آنها جارى است.»[13]

2. انکار مشرکان و واکنش شدید آنان: وقتى رسول خدا، جریان معراج را براى مردم تعریف کرد، مشرکان به شدّت آن را انکار کرده و گفتند: چنین امرى امکان ندارد و از همین راه، شروع به کوبیدن رسول خدا کردند و این امر دلیل است که معراج جسمانى بوده، پیامبر، هرگز مدعى خواب یا مکاشفه روحانى نبوده است; در ضمن جمعى از مفسران به این دلیل اشاره کرده اند; از جمله آیت اللّه مکارم شیرازى[14] و ابن کثیر[15] و بیضاوى[16] از مفسران اهل سنت.

3. اگر ما باور کنیم که قدرت خدا بى نهایت است و بر هر امرى که از نظر عقلى محال نباشد، تعلّق مى گیرد، جسمانى بودن معراج به خوبى ثابت مى شود. در قرآن مجید، نمونه هاى فراوانى از امور خارق العاده که بیان گر قدرت نامتناهى خدا است، بیان شده; از جمله آوردن تخت بلقیس، از سرزمین یمن به فلسطین در کمتر از یک چشم به هم زدن.[17]

بیضاوى از مفسّران اهل سنت مى گوید: «امروز ثابت شده که اجسام در قبول اعراض، مساوى اند، و از آن جا که قدرت خدا بر هر امر ممکنى تعلّق مى گیرد، خدا قادر است که حرکت سریع ]که یک نوع عرض است[ در بدن پیامبر یا هر کس که بدن آن حضرت را حمل کند، ایجاد نماید».[18]

ج ـ در مورد این که پیامبر یک معراج داشته یا بیشتر، از آیات و روایات استفاده مى شود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)، معراج هاى متعدد داشته است. از آیات سوره نجم، اثبات دو معراج براى پیامبر قطعى است: (وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى );[19] پیامبر(صلى الله علیه وآله) و جبرئیل امین را مرتبه دیگرى در نزد سدرة المنتهى دید. در آیات پیش از این آمده است: (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى );[20] پیامبر نزدیک شد، سپس نزدیک شد، به اندازه دو کمان یا نزدیک تر. در روایتى از امام صادق(علیه السلام)آمده است: ابوبصیر از آن حضرت پرسید: رسول خدا(صلى الله علیه وآله)را چند نوبت به معراج بردند، فرمود: دو نوبت.

 پرسش: الف) هنگامى که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به معراج رفتند از چند آسمان گذشتند؟ ب) در این آسمان ها با چه کسانى ملاقات داشتند ج) در این سفر آیا خداوند با پیامبر صحبت کرده اند؟ با چه زبانى و لهجه اى؟

پاسخ: الف) قرآن مجید در سوره هاى «اسراء و نجم» به واقعه معراج پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) پرداخته است. در ذیل آیات معراج، روایات به طور مفصل جریان معراج را توضیح داده اند. در این روایات آمده است که پیامبر اکرم در معراج از آسمان هاى هفت گانه عبور کردند و به مقام قرب خداوند، رسیدند; (ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَى )[21]

ب) مشهور است که پیامبر اکرم بیش از یک بار به معراج رفتند، لذا محتواى روایاتى نیز که به جریان معراج پرداخته اند متفاوت است. به علت پرهیز از طولانى شدن پاسخ، در این جا به اختصار روایتى را ذکر کرده، مطالعه و بررسى بیشتر را به آدرس هایى که در پاورقى مى آید ارجاع مى دهیم.

در روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است:..]پس از نماز در بیت المقدس[ جبرئیل مرا به آسمان بالا صعود داده، عجایب و ملکوتش را دیدم. ملائکه آن جا به من سلام کردند. آن گاه جبرئیل مرا به آسمان دوم بالا برد، در آن جا عیسى بن مریم و یحیى ابن زکریا را ملاقات کردم، سپس به آسمان سوم عروجم داد، در آن جا یوسف را دیدم. پس مرا به آسمان چهارم بالا برد در آن جا ادریس را دیدم، پس به آسمان پنجم برد، در آن جا هارون را دیدم، پس به آسمان ششم برد، در آن جا افراد بسیارى دیدم که موج مى زدند. پس به آسمان هفتم عروجم داد در آن جا خلقى و فرشتگانى دیدم.

]در روایت دیگرى آمده است در آسمان ششم حضرت موسى و در آسمان هفتم حضرت ابراهیم را دیدم.[

پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى افزایند: از آسمان هفتم هم گذشته به اعلى علیین رفتیم و اعلى علیین را وصف نموده، در آخر مى فرمایند: پروردگارم با من سخن گفت و من با پروردگارم سخن گفتم. بهشت و دوزخ را دیدم و عرش سدرة المنتهى را دیده، به مکّه بازگشتم.[22]

ج) روایات معراج، سخن گفتن خداوند متعال را با پیامبر اکرم تأیید مى کنند. از آن جا که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) عرب زبان بود، تکلم خداوند با ایشان عربى و با صدایى شبیه صداى حضرت على(علیه السلام) بود. در روایتى آمده است:

«از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) سؤال شد، در شب معراج، خداوند با چه زبانى با شما سخن گفت؟ حضرت فرمود: با زبان ]صداى [حضرت على(علیه السلام) و مى افزایند: به خداوند عرض کردم خدایا تو با من صحبت کردى یا حضرت على(علیه السلام)؟ خداوند فرمود: من موجودى هستم نه مانند اشیا و موجودات دیگر، با مردم مقایسه نمى شوم. با صفات و ویژگى هاى اشیا توصیف نمى گردم. تو را از نورم و على(علیه السلام) را از نور تو آفریدم. از درون قلبت مطلع شدم. محبوب تر از على(علیه السلام) را نزدت نیافتم; پس با زبان حضرت على(علیه السلام) با تو صحبت کردم، تا قلبت مطمئن شود.»[23]

پرسش: معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) چگونه با دانش روز مى سازد؟ لطفاً با توجه به آیات قرآن پاسخ دهید.

پاسخ: بى تردید، مسئله معراج، جنبه عادى نداشته و امرى خارق العاده بوده و با استفاده از نیرو و قدرت بى پایان خداوند متعال صورت گرفته است و همه معجزه هایى پیامبران الهى از همین گونه اند: (بَدِیعُ السَّمَـوَ تِ وَ الاَْرْضِ وَ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُو کُن فَیَکُونُ );[24] هستى بخش آسمان ها و زمین اوست! و هنگامى که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مى گوید «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى شود. (...اِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَىء قَدیر );[25] ...خدا بر همه چیز تواناست.

بنابراین، معراج پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) از مقوله قدرت خداوند و امور خارق العاده بوده و با قوانین و سنن علمى و عادى و علوم تجربى قابل تحلیل نیست. یعنى علم بشرى قادر نیست در حوزه معجزات و امور خارق العاده الهى وارد شود و درباره نفى و یا اثبات آن نظرى ارائه کند. هر چند که فى حد نفسه انجام آن کار، محال عقلى نیست.[26]

پرسش: هدف از معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) چه بود؟

پاسخ: معراج، جریان عروج پیامبر(صلى الله علیه وآله) به آسمان است که تعدادى از آیات قرآن، آن را بازگو کرده است.

از آیات و احادیث استفاده مى شود که هدف از معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله) سه چیز بوده است: 1. بزرگداشت فرشتگان ; 2. دیدن عجایب و اسرار آفرینش ; 3. بازگو کردن آن براى مردم.

حضرت امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: «همانا خداوند هرگز داراى مکان و زمان نیست، ولى خدا مى خواست فرشتگان و ساکنان آسمان هایش را با گام نهادن پیامبر(صلى الله علیه وآله) به میان آنها ، مورد احترام و تجلیل قرار دهد و نیز مى خواست شگفتى هاى عظمتش را به پیامبرش نشان دهد، تا او پس از بازگشت براى مردم بازگو کند».[27]

نکته قابل توجه این است که جریان معراج تازگى نداشته، بلکه درباره بعضى از پیامبران پیشین ـ البته به صورت محدود ـ نیز این امر واقع شده است; مانند: معراج حضرت عیسى(علیه السلام).[28]

قرآن کریم درباره معارج پیامبر به آسمان ها و مشاهده هاى آن حضرت مى فرماید: و بار دیگر[1] او ]جبرئیل[ مشاهده کرد، نزد سدرة المنتهى، که جنت المأوى در آن جا است، در آن هنگام که چیزى ]نور خیره کننده اى[ سدرة المنتهى را پوشانده و چشم او هرگز منحرف نشد و طغیان ننمود، او پاره اى از آیات و نشانه هاى بزرگ پروردگارش را مشاهده کرد.[29]

بنابراین، پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) در آسمان ها گفتوگوها و مشاهدات بسیارى داشتند.[30] در معراج پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)، درس هاى بسیار آموزنده اى وجود دارد که ذکر آنها در این مختصر نمى گنجد.[31]

 

 

[1]. شیخ الطوسى، تفسیر تبیان، ج 6، ص 446.

[2]. فضل طبرسى، تفسیر مجمع البیان، ج 9، ص 261.

[3]. بحارالانوار، ج 18، ص 289.

[4]. طبرى، تفسیر طبرى، ج 8، ص 16.

[5]. ابى حیّان اندلسى، النهر الماد من البحر المحیط، ج 3، ص 538.

[6]. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 25.

[7]. تفسیر بیضاوى، ج 2، ص 291.

[8]. تفسیر کبیر، ج 19 و 20 و 21، ص 296.

[9]. سید قطب، تفسیر فى ظلال القرآن، ج 5، ص 302.

[10]. تفسیر مراغى، ج 13، ص 32.

[11]. المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، ج 13، ص 40.

[12]. محمد بن حسن شیبانى، نهج البیان عن کشف معانى القرآن، ج 3، ص 221.

[13]. عبدالله جوادى، تفسیر موضوعى، ج 9، ص 71.

[14]. تفسیر نمونه، ج 12، ص 15.

[15]. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، همان.

[16]. تفسیر بیضاوى، ج 2، ص 291.

[17]. نمل، آیه 40 و نیز ر.ک: تفسیر نمونه، همان.

[18]. تفسیر بیضاوى، همان.

[19]. نجم، آیه 13و14.

[20]. نجم، آیه 8و9.

[21]. نجم، آیه 8ـ9.

[22]. ر.ک: عبد على عروسى حویزى، نورالثقلین، ج 4، ص 116ـ152 و المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، ج 13، ص 10ـ57.

[23]. محسن فیض کاشانى، تفسیر صافى، ج 3، ص 177.

[24]. بقره، آیه 117.

[25]. بقره، آیه 20.

[26]. ر.ک: المیزان، ج 13، ص 24ـ34.

[27]. محمد محمدى اشتهاردى، سیماى معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله)و آن از تفسیر برهان، ج 2، ص 400.

[28]. نساء، آیه 158.

[29]. نجم، آیه 13ـ18.

[30]. براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 22، ص 495ـ512.

[31]. در این زمینه، ر.ک: المیزان، ج 13، ابتداى سوره اسراء; حیوة القلوب،  و محمّد محمدى اشتهاردى، ج 2، سیماى معراج پیامبر(صلى الله علیه وآله).