مراسم عزادارى از دیدگاه متون دینى:
الف) آیاتى که به فریاد کردن علیه ظلم، امر مى کند یا مجوز مى دهد([1]). ب) آیاتى که تحکیم ولایت را هدف خود قرار داده اند.([2]) ج) آیاتى که موّدت اهلبیت را تأکید کرده اند.([3])د) آیاتى که دلالت بر سوگوارى بعضى از انبیاء یا دیگر اولیاى الهى داشته اند، مثل سوگوارى حضرت یعقوب(علیه السلام) در فراق حضرت یوسف.([4]) هـ) آیاتى که بزرگ داشت شعائر الهى را تأکید مى کنند.([5])
آیات بسیار زیادى از قرآن نیز هست که از طریق روایات معصومین(علیهم السلام)، به نوعى، با امام حسین(علیه السلام) مرتبط شده اند; اما از آنجا که در این باب نیست، به آنها نمى پردازیم. مثل آیه ى مباهله،([6]) که آن حضرت(علیه السلام) یکى از مصادیق آن هستند، یا آیه ى نفس مطمئنه([7]) که به امام حسین(علیه السلام) تفسیر مى شود; یا آیه اى که خداوند از بندگانش، راجع به خونریزى و... پیمان مى گیرد،([8]) در تفسیر برهان در ذیل این آیه آمده است که وقتى این آیه نازل شد، پیامبر فرمود: یهود، عهد خدا را نقض و رسولان او را تکذیب کردند و اولیاء الهى را کشتند، آیا به شما خبر بدهم به مشابه آنها از یهود این امت؟ گفتند بله یا رسول الله، حضرت رسول(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: قومى از امت من که خود را از اهل ملت من مى دانند، افاضل ذریه ى مرا مى کشند، شریعت و سنت مرا عوض مى کنند، فرزندانم حسن و حسین را مى کشند، همان طور که یهود، زکریا و یحیى را کشتند.([9])
روایات زیادى نیز داریم که دلالت بر جواز گریه و عزادارى مى کنند; امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: بانوان در مصیبت ها، نیاز به نوحه سرایى و شیون و زارى دارند و باید اشکهایشان جارى شود، اما نباید سخنان باطل و بیهوده بگویند...([10]) آن حضرت در جاى دیگر مى فرمایند: گریه کنندگان پنج نفر بودند، آدم(علیه السلام) و یعقوب(علیه السلام) و یوسف(علیه السلام) و فاطمه بنت محمد(علیها السلام) و على بن الحسین. گریه ى آدم به خاطر خطا و اخراج از بهشت، یعقوب در فراق یوسف و یوسف در دورى پدر و حضرت زهرا براى پدرش و امام سجاد(علیه السلام) نیز براى شهادت پدرش گریه مى کردند;([11]) امام صادق(علیه السلام) به فرزندش سفارش مى کند که برایش مجالس عزادارى برگزار نماید.([12]) روایاتى از این نوع، بسیار فراوان است و مهمترین اهدافش مبارزه با ظلم و ستم بنى امیه و بنى عباس بوده است.([13])
البته بعضى از روایات اهل سنت با عزادارى مخالفت کرده اند، اما از خود روایات اهل سنت، پاسخ آنها نیز داده شده است. پاسخ این است که این روایات قابل جمع هستند، و وجه جمع آنها به این است که روایات مخالف، براى نفى بعضى از کارهاى ناصحیح که در عزادارى انجام مى شود، آمده است، مثل داد و فریاد کردن، گریبان دریدن، سخن باطل گفتن...، اما آنها که موافق هستند، نظر به اصل عزادارى دارند.([14])
در سیره ى معصومین(علیهم السلام) و سیره ى مسلمانان نیز عزادارى، داراى سابقه بوده است. مسلمانان در جنگ احد 70 شهید دادند; در مدینه، هر کسى براى بستگان شهید خود گریه مى کرد. چشمان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) با دیدن این صحنه پر از اشک شد و فرمودند... اما عمویم حمزه گریه کننده ندارد([15]). ابن مسعود مى گوید پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در سوگ حمزه بسیار گریه کرد، جنازه حمزه را روبه قبله نهاد و ایستاد و با صداى بلند گریه کرد و صفات خوب حمزه را برشمرد([16]). اسماء، همسر جعفربن ابى طالب که از زنهاى باایمان و فداکار صدر اسلام بوده است، مى گوید جعفر در جنگ موته به شهادت رسید; بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) وارد شدم، ایشان فرمودند اى اسماء، فرزندان جعفر کجا هستند؟ آنان را پیش آن حضرت آوردم، آنها را در آغوش کشید و گریه کرد و گفت جعفر امروز به شهادت رسید([17]).
پیامبر به دفعات زیادى در سوگ یارانش از جمله: در عیادت آخر و بیمارى احتضار سعدابن عباده، رئیس قبیله خزرج، در کنار مزار دختر خود در مدینه، در سوگ فرزندش ابراهیم، (با بیان اینکه قلب از شدت اندوه مى سوزد، اما سخنى برخلاف رضاى حق نمى گویم)، در سوگ عثمان ابن مظعون در مدینه، در کنار مزار مادرشان در ابواء، (پس از گذشت سالیان دراز و مبعوث شدن آن حضرت به نبوت)، به هنگام یادآورى شهادت امام على(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام)، حتى در هنگام ولادت امام حسین(علیه السلام) و در مکان هاى مختلف مثل منزل هاى ام المؤمنین ام سلمه، ام المؤمنین زینب، ام المؤمنین عایشه، ودر خانه امام على(علیه السلام) و...، گریه کرده اند. پس از پیامبر نیز، صحابه عزادارى مى کردند، علاوه بر گریه مستمر حضرت زهرا(علیه السلام) کسان دیگرى مثل بلال، قیس، ام ایمن، خلیفه اول و دوم نیز در سوگ پیامبر گریه کردند.([18])
زنان بنى هاشم در شهادت امام حسن و امام حسین عزادارى و گریه کردند; ام سلمه، ام المؤمنین، در رؤیا، از شهادت امام حسین باخبر مى شود و پس از بیدارى به عزادارى مى پردازد و زنان هاشمى را نیز به عزادارى بر حسین دعوت مى کند، جابرابن عبدالله انصارى، پس از غسل در فرات و پوشیدن لباس تمیز، به صورت پابرهنه و اندوهگین به سوى مزار امام حسین مى رود و گریه فراوان مى کند، انس ابن مالک و زیدابن ارقم، از یاران پیامبر، در سوگ امام حسین گریه کردند، مختار ثقفى در عزاى امام حسین گریه کرد و قسم خورد که انتقام بگیرد. توابین با شعار یالثارات الحسین، به رهبرى سلیمان ابن صددخزاعى، براى انتقام جمع مى شوند و بر مزار امام حسین رفته و گریه و ناله مى کنند. مردم کوفه و شام و مدینه، پس از شهادت امام حسین عزادارى مى کنند; شعرا و سرایندگان عرب،اشعار فراوانى در سوگوارى سروده اند.
قابل یادآورى است که بعضى از مواردى که از سیره ى معصومین و مسلمانان ذکر شد، ناظر به مراسم عزادارى نبوده است بلکه سوگ و داغدیدگى واقعى بوده است، اما موارد متعددى هم بوده است که سوگ واقعى نبوده است، بلکه مراسم عزادارى بوده و با هدف تبلیغى و سیاسى نیز انجام مى شده است. ائمه ى پس امام حسین، همه ى آنها براى آن حضرت عزادارى کرده اند و مصیبت آن حضرت را تازه نگه داشته اند، به ویژه امام صادق مجلس مى گرفت و افراد جمع مى شدند و ذکر مصیبت مى شد و گریه مى کردند.([19])
پس از زمان ائمه(علیهم السلام) نیز عزادارى امام حسین توسط شیعیان انجام مى شد اما تا پیش از قرن چهارم به صورت پنهان بود، همان طور که جشن و سرور در روز عید غدیر (18ذیحجه) نیز پنهان بود و از آن پس آشکار شد. معزّالدوله ى دیلمى یکى از سلاطین بزرگ و مقتدر آل بویه بود که در آشکار ساختن شعائر شیعه، نقش اساسى داشت و مردم بغداد را به عزادارى حسین تشویق کرد. در سال هاى بین 352 تا اواسط قرن پنجم، مراسم عاشورا، مهم تلقى مى شد و اجرا مى شد. در همین سالها، فاطمیه و اسماعیلیه، مصر را به تصرف درآوردند و شهر قاهره را بنا نهادند و مراسم عاشورا در مصر نیز برگزار مى شد. مراسم عزادارى، به سایر کشورهاى اسلامى، شمال آفریقا، ایران و برخى کشورهاى عربى رسوخ کرد. در ایران از قرن اول و دوم، تعزیه رایج بود ولى گسترش بیشتر یافت.
اکنون نیز نه تنها شیعیان، بلکه حتى بسیارى از غیرشیعیان و غیرمسلمانان نیز، امام حسین و مراسم عزادارى حسینى را به خوبى مى شناسند و براى آن احترام قائلند، امروزه به برکت جمهورى اسلامى ایران، مراسم عزادارى، به همان شیوهاى مرسوم در ایران (سخنرانى و روضه خوانى و مداحى و سینه زنى و تشکیل دادن دسته هاى عزادارى و...) به زبانهاى مختلف دیگرى مثل انگلیسى، آلمانى، چینى، ژاپنى و...، نیز رواج یافته است.
ملتهاى دیگر، حضور و اثرگذارى این مراسم،در پدیده هاى اجتماعى و سیاسى شیعیان را مشاهده کرده اند. هرکسى اندک تأملى کرده باشد، نقش حسین و عزادارى حسینى را در دفاع مقدس، به خوبى مى شناسد، حسین در انحصار شیعیان نیست. رهبر فقید هند، گاندى، از حسین بهره گرفته، نهضت هاى بوسنى و هرزگوین، لبنان، فلسطین، و... از حسین بهره گرفته اند.
کسانى، مى توانند به خوبى، مراسم عزادارى را درک کنند که اولا شناخت هاى لازم راجع به آن را داشته باشند، و ثانیاً در آن شرکت کرده و آثار عاطفى آن را تجربه درونى کرده باشند. براى شناخت این پدیده، علم حصولى و تحلیل عقلى، لازم اما ناکافى است.
[1]. مثل «لاَّ یُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلاَّ مَن ظُـلِم»(نساء،148) و آیات دیگر مانند: شعراء،227; هود،113; حج،39.
[2]. مثل «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُو وَالَّذِین...»(مائده،55) و آیات دیگر مانند: نساء،59; بقره،254.
[3]. «قُل لاَّ أَسْـَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبَى...»(شورى،23) و آیات دیگر.
[4]. مثل «وَ قَالَ یَـأَسَفَى عَلَى یُوسُفَ وَ ابْیَضَّتْ عَیْنَاهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ»(یوسف،84ـ85) و آیات دیگر.
[5]. مثل «وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوب»(حج،32) و آیات دیگر.
[6]. «فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُم»(آل عمران،61)
[7]. یَـأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة * ارْجِعِى إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّة * فَادْخُلِى فِى عِبَـدِى * وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»(فجر،27ـ30)
[8]. «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَـقَکُمْ لاَ تَسْفِکُونَ دِمَآءَکُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنفُسَکُم مِّن دِیَـرِکُم...»(بقره،84)
[9]. براى مطالعه بیش تر در باب این گونه آیات که بسیار زیاد هستند، مراجعه شود به کتاب «الحسین(علیه السلام)، من خلال القرآن الکریم»، تألیف «الدکتور عبدالرسول الغفار».
[10]. انَّما تحتاج المرأة فى الماتم الى النوح لتیل دمعتها و لا ینبغى اَن تقول هجراً...(وسائل الشیعه، ج 12، ص 90، باب جواز الکسب النائمه الحق لابالباطل)
[11]. وسائل الشیعه، ج 2، ص 922.
[12]. بحارالانوار، ج 44، ص 289، باب ثواب البکاءِ على مصیبة الحسین(علیه السلام).
[13]. رجبى، حسین، پاسخ به شبهات عزادارى، ص 87.
[14]. همان، صص 101ـ90.
[15]. سیرة الحلبیه، ج 2، ص 206.
[16]. همان، ص60.
[17]. طبقات،ابن سعد، ج8، ص282.
[18]. رجبى، حسین، پاسخ به شبهات عزادارى، ص61-50.
[19]. همان، صص 120ـ111.