آیات 50 تا 63 سورة مباركة نور را تفسیر كنید.
از تفسیر كردن سیزده آیه در یك پاسخ معذوریم; از این رو، چند آیة اول را تفسیر كرده خلاصهای از آیات بعدی را بیان میكنیم: "أَفِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ أَمِ ارْتَابُوَّاْ أَمْ یَخَافُونَ أَن یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ رَسُولُهُو بَلْ أُوْلَغكَ هُمُ الظَّـَـلِمُون;(نور،50)، آیا در دلهای آنها بیماری است، یا شك و تردید دارند، یا میترسند خدا و رسولش بر آنها ستم كند؟ اما خود اینها ستمگرند!" با توجه به آیات قبل، این آیة شریفه، ریشهها و انگیزههای اصلی تسلیم نشدن منافقان در برابر داوری پیامبر اكرمرا در سه جمله بیان میكند: 1. دلهای آنها مبتلا به بیماری نفاق است، زیرا یكی از صفات منافقان این است كه اظهار ایمان میكنند، اما به خاطر انحرافی كه در دل از اصل توحید دارند، هرگز تسلیم داوری خدا و پیامبر6 نیستند; 2. یا اگر بیماری نفاق بر دلهای آنها چیره نشده، در شك و تردیدند و طبیعی است شخصی كه در پذیرش یك آیین، مردد است، تسلیم لوازم آن نخواهد بود; 3. یا این كه از مؤمنانند، ولی میترسیدند كه خدا و رسولش بر آنها ظلم و ستم كند! به این ترتیب، جلمة اول، علت حقیقی (بیماری نفاق) را روشن میكند; جملة دوم، بیان تعجب از تردید آنها در عدالت پیامبر است، و جملة سوم، اشاره به تناقضی است كه میان ادعای ایمان و عملشان دیده میشود، و این تناقض كاملاً آشكار است. "إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوَّاْ إِلَی اللَّهِ وَرَسُولِهِی لِیَحْكُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُواْ سَمِعْنَا وَ أَطَعْنَا وَ أُوْلَغكَ هُمُ الْمُفْلِحُون;(نور،51) مؤمنان، هنگامی كه به سوی خدا و رسولش دعوت شوند، تا میان آنان داوری كند، سخنشان تنها این است كه میگویند: شنیدیم و اطاعت كردیم." در آیات پیش، عكس العمل منفی منافقان تاریك دل را در برابر داوری خدا و پیامبر6 دیدیم; گویی میترسیدند خدا و پیامبرش، حق آنها را پای مال كنند! این آیه و آیات بعد، نقطة مقابل آن، یعنی برخورد مؤمنان رابا این داوری الهی شرح داده، میفرماید: "مؤمنان، جز شنیدن و اطاعت كردن، سخنی ندارند." كسی كه خدا را عالم به همه چیز و بینیاز از هر كس، و رحیم و مهربان به همة بندگان میداند، چگونه ممكن است داوری كسی را بر داوری او ترجیح دهد؟ و چگونه ممكن است عكس العملی، جز شنیدن و اطاعت كردن در برابر فرمان و داوریهایش نشان دهد؟ به همین خاطر است كه میفرماید: مؤمنان پیروزند. در آیة 52 نور، همین حقیقت را به صورت كلیتر مطرح كرده میفرماید: "وَ مَن یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُو وَ یَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُوْلَغكَ هُمُ الْفَآغزُون; و هر كس خدا و پیامبرش را اطاعت كند و از پروردگار بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد آنها رستگارند." بیشك، مصداق واقعی و كامل این ویژگیها، امام علی بن ابی طالباست. امام باقر7 میفرماید: "مراد (و مصداق) به این آیة شریفة، امام علی بن ابی طالباست."(نورالثقلین، العروسی الحویزی، ج 5، ص 169، مؤسسة التاریخ العربی.) آیة 53، در مقام پاسخ به جمعی از منافقان است كه وقتی آیات پیش نازل شده، و از ملامتهای شدید نسبت به خود آگاهی یافتند، سخت ناراحت شدند، و خدمت رسول اكرمآمدند و به شدت سوگند یاد كردند كه ما تسلیم فرمان توایم. این آیه، با قاطعیت به آنها میفرماید: "آنها با نهایت تأكید سوگند یاد كردند كه اگربه آنها فرمان بدهی از خانه و اموال خود بیرون میروند (یا جان خود را بر كف گرفته به سوی میدان جهاد گام بر میدارند); بگو سوگند لازم نیست، شما در عمل خالصانه و صادقانه نشان بدهید كه خدا به آن چه عمل میكنید، آگاه است. در آیة 54، باز روی همین معنا تأكید كرده میفرماید: "بگو اطاعت خدا و اطاعت پیامبرش كنید، و اگر سر پیچی كنید، پیامبر مسئول اعمال خویش است، و شما مسئول اعمال خود، اما اگر از او اطاعت كنید هدایت خواهید شد، و بر پیامبر، چیزی جز ابلاغ آشكار نیست." آیة 55، نتیجة اطاعت از خدا و رسول را، تشكیل حكومت جهانی دانسته میفرماید: "خداوند به كسانی كه از شما ایمان آوردهاند و اعمال صالح انجام دادهاند، وعده میدهد كه آنها را قطعاً خلیفة روی زمین خواهد كرد، همان گونه كه پیشینیان را خلافت روی زمین بخشید و..." از خصوصیات تحقق این وعدة الهی است: 1. استقرار ریشهدار و كامل دین خدا; 2. تبدیل خوف و ترس به امنیت و آرامش; 3. موحد شدن همة انسانها و... . از آن جا كه تحقق چنین وعدة بزرگ خداوند، بستگی به فراهم شدن مقتضیات و برطرف شدن موانع دارد، در آیة 56، به پا داشتن نماز، پرداختن زكات، و به طور كلی، اطاعت از خدا و رسول را در همه جا و همة امور، از ضروریات برشمرده است، زیرا تا این آمادگی نباشد، وعدة الهی تحققپذیر نخواهد بود; و در آیة 57 برای رفع موانع میفرماید: "گمان نبر كافران میتوانند از چنگال مجازات الهی در زمین فرار كنند، جایگاه آنها آتش است و چه بد جایگاهی است." قدرت آنها در برابر قدرت خداوند ناچیز است. در آیات 58 ـ 60، به بیان آداب ورود به جایگاه خصوصی پدر و مادر، و حكم حجاب زنان سال خورده پرداخته است، كه در چند مطلب خلاصه میشود: 1. بردگان و كودكان نابالغ در سه وقت، (قبل از نماز فجر، در نیم روز، هنگامی كه پدر و مادر لباسهای (معمولی) خود را بیرون میآورند، و بعد از نماز عشأ)، برای ورود به جایگاه خصوصی پدر و مادر باید اجازه بگیرند. 2. بعد از این سه وقت، مانعی ندارد (كه بدون اجازه وارد شوند) و بر گرد یك دیگر طواف كنند (و با صفا و صمیمیت به یك دیگر خدمت نمایند.) 3. فرزندان بالغ، افزون بر سه وقتی كه بیان شد، در اوقات دیگر نیز باید اجازه بگیرند; البته این حكم، مخصوص به مكانی است كه پدر و مادر در آن جا استراحت میكنند، و گرنه وارد شدن در اطاق عمومی، به خصوص زمانی كه دیگران هم در آن جا حاضرند، و هیچ گونه مانعی در كار نیست، اجازه گرفتن لزومی ندارد. 4. زنان سال خورده، كه امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنها نیست كه لباسهای (رویین) خود را بر زمین بگذارند; به شرط این كه در برابر مردم خودآرایی نكنند، و اگر خود را بپوشانند برای آنها بهتر است، و خداوند شنوا و دانا است. روشن است كه منظور برهنه شدن و بیرون آوردن همة لباسها نیست، بلكه تنها كنار گذاشتن لباسهای رو میباشد كه بعضی روایات از آن به چادر و روسری تعبیر كردهاند. در آیة 61، بعد از آن كه به یك نكتة اخلاقی اشاره فرموده (و آن دستور، به هم غذایی با نابینایان و افراد شَل و بیمار است كه این دستور، شكستن سنت دوران جاهلیت میباشد)، در مقام بیان این مطلب است كه برخی افراد در شرایط معینی، میتوانند وارد منزل خویشاوندان و مانند آن شوند و حتی بیاجازه، غذا بخورند. (لطفاً در این باره، به آیه مراجعه شود) در آیة 62، به برخی از صفات مؤمنان واقعی اشاره شده است: 1. ایمان به خدا و رسول; 2. بیاجازه پیامبر6، برای انجام كارهای مهم به جایی نمیروند. 3. هرگاه از پیامبر6 اجازه بگیرند، آن حضرت در صورت صلاح دید اجازه میدهد. 4. پیامبر6 برای آنها استغفار میكند. آیة 63، تفاوت دعوت پیامبر6 و دیگران را بیان میكند. لطفاً در پرسشهای بعدی، سؤالها را جزئیتر مطرح كنید، تا همة جوانب در پاسخ لِحاظ شود.(ر.ك: تفسیر نمونه، آیت الله مكارم شیرازی و دیگران، ج 14، ص 512-565، دارالكتب الاسلامیة / تفسیر المیزان، علامه طباطبایی;، ترجمة سید محمدباقر موسوی همدانی، ج 15، ص 207ـ238، بنیاد علمی و فكری علامه;.)
اضافه کردن دیدگاه جدید