همان گونه که در پاسخ نوشته بودید، نخستین موجودی که خداوند خلق فرموده عقل است، لطفاً بفرمایید چیزی که عقل به آن تعلق میگیرد چیست؟
پیش از آن که به اصل پاسخ بپردازیم، برای آگاهی شما از این که عقل در قرآن و روایات چه اندازه و به چه معنا استفاده شده است، دو نکته را تذکّر میدهیم: 1. "عقل" ـ و کلماتی که از آن مشتق شده است ـ در قرآن کریم و روایات بسیار وارد شده است، و تنها در قرآن کریم نزدیک به پنجاه بار از آن یاد شده که البته این غیر از کلمات دیگری میباشد که به همان معنای "عقل" به کار رفته است، مانند: لُبّ: (بقره،79 و 197; مائده، 100; یوسف،111) قلب: (کهف،57; توبه، 93; حج،46) نُهیَ: (طه، 54 و 128) 2. با آن که در قرآن کریم و روایات به این مطلب فراوان اشاره شده است، ولی روایت شناسان و مفسران هنوز نتوانستهاند به معنای دقیق از آن دست یابند که به وسیلة آن، همة مشخصهها و ویژگیهای آن برای ما روشن باشد. اما پرسش شما به دلیل آن که واضح نیست و دو احتمال درآن میرود; به همین جهت ما بنابر هر دو احتمال، به پاسخ شما میپردازیم: الف ـ ممکن است مقصود شما از این که پرسیدهاید عقل به چه چیزی تعلق میگیرد این باشد که عقل چه چیزهایی را درک میکند؟ در پاسخ کلّی به این پرسش میتوانیم بگوییم: عقل به حقایق تعلق میگیرد: یعنی عقل وسیلهای برای درک حقایق است. امّا اگر به صورت جزئی بخواهیم بدانیم که عقل چه چیزهایی را درک میکند، باید به آیات و روایات و برخی از تجربههای بشر مراجعه کنیم. با مراجعه به روایات و آیاتی که دربارة عقل سخن گفتهاند، به دست میآید که عقل واقعیتها و حقایق بد و خوب را میفهمد و در ضمن میفهمد که کدام خوب و کدام بد است; برای همین مشاهده میکنیم که خداوند متعال بارها در قرآن کریم، وقتی که گمراهان را توبیخ میکند میفرماید: "اگر تعقّل میکردند گمراه نمیشدند." این نشان میدهد همین که حقیقتی در دسترس عقل قرار گرفت، برای هدایت انسان کافی است و احتیاج به چیز دیگری ندارد: "وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلَوَةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَ َلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لآ یَعْقِلُونَ ;(مائده،58) آنها هنگامی که ]اذان میگویید، و مردم را[ به نماز فرا میخوانید، آن را به مسخره و بازی میگیرند; این به خاطر آن است که آنها جمعی نابخردند." از نظر قرآن تعقل مساوی با هدایت شده است، به همین علت خداوند متعال آیات خود را به امید آن که بندگانش تعقل کنند فرو میفرستد: "کَذَ َلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الاْ ?َیَـَتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ;(نور،61) این گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میکند، باشد که بیندیشید."; "إِنَّا جَعَلْنَـَهُ قُرْءَ َنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ;(زخرف،3) که ما آن را قرآنی فصیح و عربی قرار دادیم، شاید شما ]آن را[ درک کنید." پس از نظر قرآن، عقل نه تنها ابزاری برای درک حقیقت است، بلکه ابزاری برای درک خیر و حقّانیت است. ب ـ امّا اگر مقصود شما از پرسش این است که اگر عقل یکی از شئون انسان است ـ به گونهای که بدون وجود انسان، وجودش معنا ندارد، و به تعبیر دیگر اگر عقل، وجود عَرَضی دارد که برای تحقق خارجی باید قائم به جوهری ـ مانند انسان ـ باشد، چگونه وجود آن به عنوان "اول ما خلق اللّه"، پیش از وجود انسان تصوّر میشود; در پاسخ، نظر شما را به دو نکته جلب میکنیم: 1. بر اساس دلیلهای عقلی و نقلی، "عقل" موجودی مستقل و قائم به خودش میباشد و برای آنکه در خارج موجود شود به جز وجود علت تامه به چیزی دیگر نیاز ندارد.(نهایة الحکمة، محمد حسین طباطبایی، ص 90 و 91، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.) پس ایرادی ندارد خداوند متعال ابتدا عقل را خلق فرمود و پس از آن چیزهای دیگر و انسان را خلق کرده باشد. 2. از آنجا که انسان تنها عقل را همراه و ملازم با خود دیده، و هیچ گاه او را به صورت مستقل مشاهده نکرده است، این پندار برایش پیدا شده که گویا عقل، یکی از شئون و ابعاد انسان میباشد و وجود عقل، بدون انسان، تصوّر ندارد، در حالی که اگر به آیات و روایاتی که دربارة "عقل" وارد شده دقّت کنیم، برای ما شکّی باقی نمیماند که این پندار انسان، واقعیّت ندارد، چرا که خداوند متعال از او به عنوان فرشتهای که دارای کرامت بوده و مقامی بلند در میان موجودات دارد، یاد فرموده است، البته پس از آفرینش انسان، خداوند متعال او را از همراهی با فرشتة عقل بهرهمند فرمود.(بحارالانوار، علامة مجلسی، ج 1، کتاب العقل و الجهل، ص 244، نشر داراحیأ التراث العربی، بیروت.)
اضافه کردن دیدگاه جدید