قرآن شیطان را چگونه وصف میکند؟
واژة شیطان هفتاد بار به صورت مفرد و 18 بار به صورت جمع (شیاطین) در قرآن آمده است.(قاموس قرآن، سیدعلیاکبر قرشی، ج 4، ص 42، انتشارات دارالکتب الاسلامیة، تهران.) یکی از اصول مسلّم و معارف بزرگ قرآن کریم، وجود شیطان و اعتقاد به آن به عنوان یک حقیقت قرآنی است. خداوند متعال ضمن هشدار به انسانها، وجود چنین موجودی را تأیید میفرماید; چنانکه در آیات 12 و 27 سورة اعراف و آیات 50 سورة کهف و 208 سورة بقره به آن اشاره شده است. کلمة شیطان، در لغت به معنای دور از حق و رحمت، و انحراف از راستی و درستی، و در اصطلاح، بر ابلیس و ذریّه و اعوان او اطلاق میشود.(حقیقة الجن و الشیاطین، محمدعلی حمد سیّدانی، ص 14، دارالحدیث، قاهره.) شیطان، اسم جنس است و شامل هر موجود متمرّد و طغیانگری میشود; ولی ابلیس، اسم است برای همان موجود متکبّری که خداوند او را از جمع ملائکه بیرون راند. حقیقت شیطان نیز همانطور که در آیة دوازده سورة اعراف آمده، از آتش است. "قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلاّ تَسْجُدَ اِذْ أَمَرْتُکَ قال أَنَا خیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِن نّار و خَلَقْتَهُ مِنْ طِین; (اعراف، 12) ]خداوند به او[ فرمود: در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکنی؟ گفت من از او بهترم. مرا از آتش و او را از گِل آفریدهای!" ابلیس، موجودی از آفریدههای پروردگار است که مانند انسان دارای اراده و شعور بوده، بشر را به شرّ دعوت کرده، او را به سوی گناه سوق میدهد. این موجود، قبل از اینکه انسانی به وجود آید، با ملائکه میزیسته، و هیچ امتیازی بر آنان نداشته است. پس از آفرینش آدمابلیس از صف فرشتگان خارج شد و برخلاف فرشتگان، در راه شرّ و فساد گام برداشت و سرانجام کارش به اینجا رسید که تمامی انحرافها و شقاوتها و گمراهیهای باطلی که در بنی نوع بشر به وقوع بپیوندند، همه به یک حساب به وی مستند میشود.(ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی، ج 8، ص 57 و 58، انتشارات اسلامی.) ابلیس، طبق تصریح قرآن، از فرشتگان نبوده، بلکه از جنّیان بوده است: "وَ إذْ قلنا للملَئِکة اسجدوا لِأَدم فسجدوا إِلاّ إِبلیس کان من الجن ففسق عن أمر رَبِّه; (کهف، 50) و ای رسول! یادآور وقتی را که به فرشتگان فرمان دادیم همه بر آدم سجده کنید و آنها سر به سجده فرود آوردند; جز شیطان که از جنس جنّ بود و از طاعت خدای سرپیچید." شیطان، در کارهایش اعوان و انصاری از فرزندان خود و انس دارد که هر کدام به طریق خاصی اوامر او را اجرا میکنند. او به ایشان دستور میدهد که به کار بنی نوع بشر از دنیا و هر آن چه در آن هست توجه و در هر چیزی که با زندگی بشر ارتباط دارد، تصرف کنند. باطل آن را به صورت حق، و زشت آن را به صورت زیبا وانمود کنند. آنها نیز اوامر او را امتثال کرده، در دلهای بشر و در اموال و فرزندان و سایر شئون زندگی دنیویشان به شکلهای مختلف تصرف میکنند. ]البته خداوند هرگونه قدرت و سلطنت را از ابلیس نفی کرده و فعالیتهای او را تنها در کسانی مؤثر دانسته است که با پای خودشان به دنبال شیطان میروند، و شیطان، هیچگاه بشر را به نافرمانی مجبور نکرده است آیة "وَ ما کان له علیهم من سلطَن" (سبأ، 21) نیز به همین مطلب اشاره دارد. شیاطین، گاهی دسته جمعی و گاهی منفرد، زمانی بکندی و وقتی بسرعت، گاهی بدون واسطه و گاهی به وسیلة اطاعت و زمانی به وسیلة معصیت، به کار گمراه ساختن بشر میپردازند... . تصرفات ابلیس و لشکریان او، طوری نیست که برای بشر محسوس باشد...; پس نه کارهای شیطان و لشکریانش مزاحم رفتار انسان است و نه ذوات و اشخاص ایشان در عرض وی میباشد.(همان.) شیطان، از ابتدا جزو مقربان درگاه خداوند بود; اما به علت تمرّد و سرپیچی از فرمان او، جزو کافران شد. "و إذ قلنا للملَئکة اسجدوا لِأَدم فسجدوا إلاّ ابلیس أَبیَ و استکبر و کان مِنَ الکَفرین; (بقره، 34) و چون فرشتگان را فرمان دادیم که بر آدم سجده کنند، همه سجده کردند مگر شیطان که تکبر ورزید و از فرقه کافران شد."
اضافه کردن دیدگاه جدید